سناریو
سناریو
* وقتی هر هفتاشون روت کراشن *
کوک : ........
که یهو از بیرون صدای جیغ جیهوپ اومد..
ا/ت از اتاقش اومد بیرون ......
ا/ت : چی شدهه؟؟؟؟ ( تعجب )
که جیهوپ با تمام سرعت دوید سمتش......
جیهوپ : میخواد منو بوخوره ........( داد ، در حال دویدن )
ا/ت : هاااا؟ ( داد )
جیهوپ رفت توی اتاق ا/ت و سریع درو قفل کرد....
* ا/ت ویو *
تا جیهوپ رفت تو اتاقم ، درو قفل کرد!
منم تا سرم رو اوردم بالا شوگا رو دیدم که خیسه ابه!
تا شوگا منو دید.......
بدون هیچ حرفی رفت توی حموم......
اروم در زدم...
ا/ت : شوگا؟ ( اروم )
شوگا : ...... ( دوش رو باز کرد 🚿 )
ا/ت : شوگا کوچولو ؟🍓🐱 ( اروم )
شوگا : بله؟ ( اروم )
ا/ت : میشه بگی چی هوپ چیکار کرده؟
شوگا : میشه بری از خودش بپرسی؟ ( کمی عصبی )
ا/ت : باشه..... 😶😐🙄
رفتم جلوی در اتاقم......
ا/ت : جیهوپ؟ .......
جیهوپ : شوگا رفت؟
ا/ت : اره درو باز کن.......
جیهوپ درو باز کرد
وارد اتاق شدم و روی تخت نشستم
جیهوپ هم بغلم نشست....
کمی سکوت کردیم.....🤐....
ا/ت : میتونم بدونم با شوگا چیکار کردی؟
جیهوپ : خوب........ راستش....
* فلش بک *
* ویو جیهوپ *
چند دقیقه ای میگذره که رسیدیم
حوصله ام خیلی سر رفته بود
یه لحظه یاد شوگا اوفتادم........
بلند شدم تا کرم بریزم...🪱....
به سمت اتاقش رفتم اروم درو باز کردم.....
دیدم سرش روی میزه......
فکر کردم خوابه...... یه کوچولو خوشحال شدم و سطل ابی که توی دستم بود رو سریع روش ریختم و در رفتم........
بعد چند دقیقه که توی اتاقم حبس بودم تا شوگا منو نخوره ........
چند تقی به در شنیدم......
نامجون بود....
درو باز کردم که گفت همراهش برم تا برای یه البوم با هم هماهنگیای لازم رو انجام بدیم...
همراهش رفتم و بعد نیم ساعت..... چیزی یادم نمیومد از کاری که کردم........
داشتم به سمت اتاقم میرفتم که دیدم جیمین داره با سرعت به طرفم میاد
سریع رفتم توی اتاقم و منتظر شدم جیمینم بیاد
بعد از اینکه جیمین اومد تو سریع دور قفل کردم........
جیهوپ : جیمین چی شده؟
جیمین : ..........
....... لایک؟ .......
* وقتی هر هفتاشون روت کراشن *
کوک : ........
که یهو از بیرون صدای جیغ جیهوپ اومد..
ا/ت از اتاقش اومد بیرون ......
ا/ت : چی شدهه؟؟؟؟ ( تعجب )
که جیهوپ با تمام سرعت دوید سمتش......
جیهوپ : میخواد منو بوخوره ........( داد ، در حال دویدن )
ا/ت : هاااا؟ ( داد )
جیهوپ رفت توی اتاق ا/ت و سریع درو قفل کرد....
* ا/ت ویو *
تا جیهوپ رفت تو اتاقم ، درو قفل کرد!
منم تا سرم رو اوردم بالا شوگا رو دیدم که خیسه ابه!
تا شوگا منو دید.......
بدون هیچ حرفی رفت توی حموم......
اروم در زدم...
ا/ت : شوگا؟ ( اروم )
شوگا : ...... ( دوش رو باز کرد 🚿 )
ا/ت : شوگا کوچولو ؟🍓🐱 ( اروم )
شوگا : بله؟ ( اروم )
ا/ت : میشه بگی چی هوپ چیکار کرده؟
شوگا : میشه بری از خودش بپرسی؟ ( کمی عصبی )
ا/ت : باشه..... 😶😐🙄
رفتم جلوی در اتاقم......
ا/ت : جیهوپ؟ .......
جیهوپ : شوگا رفت؟
ا/ت : اره درو باز کن.......
جیهوپ درو باز کرد
وارد اتاق شدم و روی تخت نشستم
جیهوپ هم بغلم نشست....
کمی سکوت کردیم.....🤐....
ا/ت : میتونم بدونم با شوگا چیکار کردی؟
جیهوپ : خوب........ راستش....
* فلش بک *
* ویو جیهوپ *
چند دقیقه ای میگذره که رسیدیم
حوصله ام خیلی سر رفته بود
یه لحظه یاد شوگا اوفتادم........
بلند شدم تا کرم بریزم...🪱....
به سمت اتاقش رفتم اروم درو باز کردم.....
دیدم سرش روی میزه......
فکر کردم خوابه...... یه کوچولو خوشحال شدم و سطل ابی که توی دستم بود رو سریع روش ریختم و در رفتم........
بعد چند دقیقه که توی اتاقم حبس بودم تا شوگا منو نخوره ........
چند تقی به در شنیدم......
نامجون بود....
درو باز کردم که گفت همراهش برم تا برای یه البوم با هم هماهنگیای لازم رو انجام بدیم...
همراهش رفتم و بعد نیم ساعت..... چیزی یادم نمیومد از کاری که کردم........
داشتم به سمت اتاقم میرفتم که دیدم جیمین داره با سرعت به طرفم میاد
سریع رفتم توی اتاقم و منتظر شدم جیمینم بیاد
بعد از اینکه جیمین اومد تو سریع دور قفل کردم........
جیهوپ : جیمین چی شده؟
جیمین : ..........
....... لایک؟ .......
۴۰.۴k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.