I fell in love with someone P
"I fell in love with someone'' (P23)
کوک میخواست چیزی بگه سریع بلند اسمش صدا کردم...
از زبان کوک : با صدای ا.ت حرفم نصفه موند بهش زل زدم ازش معلومه از داد بیداد هام ترسیده...رفتم بالا پیش ا.ت اونو تو آغوش خودم کشیدم....
کوک : ببخشید ا.ت...معذرت میخوام..
از زبان ا.ت : اون الان ازم معذرت خواهی کرد؟..از بغل کوک در اومدم به چهرش زل زدم..الان ازش معلوم بود ناراحته،..دستامو دور گردنش حلق کردم رفتم تو آغوش خودش آروم گفتم...
ا.ت : باشه میبخشمت...
دو ساعت بعد :
از زبان کوک : ساعت 11 شب شده، ا.ت هم خوابیده هنوز پدرم نیومده یعنی کجا رفته؟ رفتم از یخچال شیرموز برداشتم نشستم رو کاناپه TV روشن کردم...احساس کردم دستی رو شونم هست برگشتم پشت اون...لیا بود....ادامه داره...
کوک میخواست چیزی بگه سریع بلند اسمش صدا کردم...
از زبان کوک : با صدای ا.ت حرفم نصفه موند بهش زل زدم ازش معلومه از داد بیداد هام ترسیده...رفتم بالا پیش ا.ت اونو تو آغوش خودم کشیدم....
کوک : ببخشید ا.ت...معذرت میخوام..
از زبان ا.ت : اون الان ازم معذرت خواهی کرد؟..از بغل کوک در اومدم به چهرش زل زدم..الان ازش معلوم بود ناراحته،..دستامو دور گردنش حلق کردم رفتم تو آغوش خودش آروم گفتم...
ا.ت : باشه میبخشمت...
دو ساعت بعد :
از زبان کوک : ساعت 11 شب شده، ا.ت هم خوابیده هنوز پدرم نیومده یعنی کجا رفته؟ رفتم از یخچال شیرموز برداشتم نشستم رو کاناپه TV روشن کردم...احساس کردم دستی رو شونم هست برگشتم پشت اون...لیا بود....ادامه داره...
- ۴۱.۳k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط