I fell in love with someone P

"I fell in love with someone'' (P21)


ا.ت : سانا اومدی...
سانا : ببخشید دیر کردم چیزی شده...
بعد از چند مین برا سانا همه چی توضیح دادم سانا قبول کرد که پیشش بمونم اون بهترین دوست دوران بچگیم هست...
از زبان کوک :
کوک : اسمون تاریک شده، چراغ ها روشن...
پشت کافه پارک کرده بودم پیاده شدم رفتم داخل یه جا نشستم که گارسون اومد...
گارسون : چیزی میل دارید؟
کوک : چیزی لازم ندارم....
گارسون : چشم*رفت*
کوک" همینطور که نشستم بودم سرم برگردوندم‌ اون پشت واقعا...ا.ت بود!! اون روبه روش دیگه کیه...سریع با عصبانیت از میز بلند شدم رفتم نزدیک ا.ت با دستم چونش محکم گرفتم که با دیدن...چهره اون قلبم آتیش گرفت..‌
کوک : ا.ت..تو..خو..بی؟
ا.ت تقلا کرد
ا.ت : جونگکوک ولم کن*داد*گریه*
کوک : ا.ت باید برگردی
ا.ت : من تو اون هق عمارت خراب شده برنمی‌گردم*گریه*
کوک" صورتش از اشک هاش میکاپش بهم ریخته ازش معلومه خیلی گریه کرد اما براچی!!! نکنه کار اون دوتا باشه سریع دستش کشیدم اما اون با اون دستش بهم...سیلی زد.
ا.ت : من پیش اونا نمیرم...نقق...کوک بس کن تو واقعا...
بجای اینکه بزارم حرفی بزنه ل.ب هامو رو ل.ب های ا.ت گذاشتم...ادامه داره

ادمین : حالا ریکشن سانا و گارسون چیه؟💀
دیدگاه ها (۳۲)

"I fell in love with someone'' (P23)کوک میخواست چیزی بگه سری...

"I fell in love with someone'' (P23) ادامه ی ‏احساس کردم دست...

"I fell in love with someone'' (P20)خانم کیم و یونا حسابی تع...

"I fell in love with someone'' (P19)ا.ت" سریع در کمد وا کردم...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

فیک مافیای سیاه من part 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط