part 126
#part_126
#رها
دیگه طاقت دوری از طاها رو نداشتم
تک تک سلول های بدنم طاها رو میخواستن
با تمام وجود محتاجش بودم
همونطور که همو میبوسیدیم
خودمو انداختم روش که افتاد رو تخت
قل خورد و من رفتم زیرش
دستامو دور گردنش قفل کردم که اونم دستاشو برد زیر لباسم و تنمو لمس میکرد
کم کم دستشو برد بالا
وقتی رسید به بالا با لمس کردن تنم تعجب کرد
اخه امروز باند نبسته بودم
طاها-پس باندت کو؟
رها-دوست نداشتم ببندمش
با این حرفم یه لبخند اومد کنج لبش
دستشو برد پشتم و سنجاق لباس زیرمو باز کرد
منم بی معطلی دکمه های پیرهنشو باز کردم
با لمس تن داغش حالم خراب میشد
هر لحظه که بهش نزدیک تر میشدم بیشتر تشنش میشدم
بوسه ای روی سینش زدم و خمار لب زدم
رها-طاها نمیتونم دیگه تمومش کن
طاها-مطمئنی رها اگه این کارو کنم ممکنه برای عملت مشکلی پیش بیاد
رها-من نمیخوام عمل کنم میخوام تا تهش کنار تو بمونم تمومش کن فقط
آروم پیشونیم بوس کرد
طاها-آخ من فدا پیشی زشتم بشم چشم هرچی تو بخوای
این حرفو زد و چند ثانیه بعد
درد بدی تمام وجودمو پر کرد
برای این که جیغ نزنم
ناخونامو کشیدم رو تن طاها اونم حرفی نزد و فقط نوازشم کردم
درد تمام بدنمو گرفته بود
اما لذتی کنارش بود نمیزاشت زیاد حسش کنم
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم تمام دردامو تحمل کنم
طاها ازم جدا شد و اومد کنارم دراز کشید آروم بغلم کرد
آروم کنار گوشم زمزمه کرد
طاها-دیگه شدی مال خودم نمیزارم کسی ازم بگیرتت
بوسه کوتاهی رو لبم زد
انقدر خسته بودم که نای همراهی کردنشو نداشتم
تو بغلش فرو رفتم
که با گرمای تنش کم کم درد رو فراموش کردم و چشمام سنگین شد
#شکلات_تلخ
همه چی درست شد دیگه ولی قراره باز جدا شن 🌚😂✨
#رها
دیگه طاقت دوری از طاها رو نداشتم
تک تک سلول های بدنم طاها رو میخواستن
با تمام وجود محتاجش بودم
همونطور که همو میبوسیدیم
خودمو انداختم روش که افتاد رو تخت
قل خورد و من رفتم زیرش
دستامو دور گردنش قفل کردم که اونم دستاشو برد زیر لباسم و تنمو لمس میکرد
کم کم دستشو برد بالا
وقتی رسید به بالا با لمس کردن تنم تعجب کرد
اخه امروز باند نبسته بودم
طاها-پس باندت کو؟
رها-دوست نداشتم ببندمش
با این حرفم یه لبخند اومد کنج لبش
دستشو برد پشتم و سنجاق لباس زیرمو باز کرد
منم بی معطلی دکمه های پیرهنشو باز کردم
با لمس تن داغش حالم خراب میشد
هر لحظه که بهش نزدیک تر میشدم بیشتر تشنش میشدم
بوسه ای روی سینش زدم و خمار لب زدم
رها-طاها نمیتونم دیگه تمومش کن
طاها-مطمئنی رها اگه این کارو کنم ممکنه برای عملت مشکلی پیش بیاد
رها-من نمیخوام عمل کنم میخوام تا تهش کنار تو بمونم تمومش کن فقط
آروم پیشونیم بوس کرد
طاها-آخ من فدا پیشی زشتم بشم چشم هرچی تو بخوای
این حرفو زد و چند ثانیه بعد
درد بدی تمام وجودمو پر کرد
برای این که جیغ نزنم
ناخونامو کشیدم رو تن طاها اونم حرفی نزد و فقط نوازشم کردم
درد تمام بدنمو گرفته بود
اما لذتی کنارش بود نمیزاشت زیاد حسش کنم
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم تمام دردامو تحمل کنم
طاها ازم جدا شد و اومد کنارم دراز کشید آروم بغلم کرد
آروم کنار گوشم زمزمه کرد
طاها-دیگه شدی مال خودم نمیزارم کسی ازم بگیرتت
بوسه کوتاهی رو لبم زد
انقدر خسته بودم که نای همراهی کردنشو نداشتم
تو بغلش فرو رفتم
که با گرمای تنش کم کم درد رو فراموش کردم و چشمام سنگین شد
#شکلات_تلخ
همه چی درست شد دیگه ولی قراره باز جدا شن 🌚😂✨
۲۹.۹k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.