part 125
#part_125
#طاها
انقدر عصبی بودم که نمیتونستم حرف بزنم
با بچه ها برگشتیم خونه
یک راست رفتم تو اتاقم
حرفای دلسا بدجور ذهنمو درگیر کرده بود
تو فکر بودم که در باز شد و رها اومد تو
کنارم نشست و زل زدم به چشمام
خیره شدم بهش واقعا چرا من نمیتونم جلو رها خودمو کنترل کنم؟
چرا با یه نگاهش فوری خودمو بهش میبازم
اصلا جلوی این دختره مقاومت معنی نداره
اما اون چی؟
اون همیشه جلوم وایساده
همیشه ازم دوری میکرده
من واقعا عاشقشم برای همین خیلی ساده خودمو بهش میبازم اما رهام عاشقمه؟
رها-طاها خوبی؟
فقط سرمو به نشونه آره تکون دادم
دستشو گذاشت رو شونم و صورتشو بهم نزدیک کرد طوری که نفساش قلقلکم میداد
رها-من واقعا معذرت میخوام نباید انقدر تند پیش میرفتم باید میفهمیدم کار دلساست
خواست بوسم کنه که سرمو برگردوندم سمتش
با این کارم لباشو تصادفی گذاشت رو لبام
اما بعد چند ثانیه ازم جدا شد
نگاهش کردم همیشه این من بودم که پیش قدم میشدم اما این بار فقط نگاه میکنم
کم کم سرشو اورد جلو با تردید لباشو گذاشت رو لبام
حرکتی نکردم که اون شروع به بوسیدنم کرد
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و منم همراهیش کردم
دستاشو آروم گذاشت دور گردنم
منم دستامو دور کمرش حلقه کردم
#شکلات_تلخ
پارت بعد چیز خاصی نیستا ول جنبه نداری نخون ؛
#طاها
انقدر عصبی بودم که نمیتونستم حرف بزنم
با بچه ها برگشتیم خونه
یک راست رفتم تو اتاقم
حرفای دلسا بدجور ذهنمو درگیر کرده بود
تو فکر بودم که در باز شد و رها اومد تو
کنارم نشست و زل زدم به چشمام
خیره شدم بهش واقعا چرا من نمیتونم جلو رها خودمو کنترل کنم؟
چرا با یه نگاهش فوری خودمو بهش میبازم
اصلا جلوی این دختره مقاومت معنی نداره
اما اون چی؟
اون همیشه جلوم وایساده
همیشه ازم دوری میکرده
من واقعا عاشقشم برای همین خیلی ساده خودمو بهش میبازم اما رهام عاشقمه؟
رها-طاها خوبی؟
فقط سرمو به نشونه آره تکون دادم
دستشو گذاشت رو شونم و صورتشو بهم نزدیک کرد طوری که نفساش قلقلکم میداد
رها-من واقعا معذرت میخوام نباید انقدر تند پیش میرفتم باید میفهمیدم کار دلساست
خواست بوسم کنه که سرمو برگردوندم سمتش
با این کارم لباشو تصادفی گذاشت رو لبام
اما بعد چند ثانیه ازم جدا شد
نگاهش کردم همیشه این من بودم که پیش قدم میشدم اما این بار فقط نگاه میکنم
کم کم سرشو اورد جلو با تردید لباشو گذاشت رو لبام
حرکتی نکردم که اون شروع به بوسیدنم کرد
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و منم همراهیش کردم
دستاشو آروم گذاشت دور گردنم
منم دستامو دور کمرش حلقه کردم
#شکلات_تلخ
پارت بعد چیز خاصی نیستا ول جنبه نداری نخون ؛
۳۰.۸k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.