خیانت
#خیانت
#22
سوهو:آده با لخد(لگد)
کارینا اشکاشو پاک کرد و بخاطر شیرین زبونی پسرش خندید و محکم بغلش کرد که طولی نکشید خندش تبدیل به گریه شد کارینا بعد از گریه کردن رفت تا واسه سوهو بستنی بخره
پرش به شب:
شب بود سوهو تازه از خواب پاشده بود و گشنش بود کارینا واسه پسرکوچولوش فرنی درست کرد و بهش داد تا بخوره که صدا در اومد سمت در رفت در و باز کرد ولی کسی نبود پایین پاش سه تا شاخه گل رز بود بیرون رو نگاه کرد ولی کسی نبود و در بست وقتی برشداشت یاد خاطراتش با کوک افتاد که همیشه واسش گل میاورد لبخند آرومی زد همون موقع یه چیزی ازش افتاد یه پاکت کوچیک بود اونو از رو زمین برداشت اول گلارو رو تو گلدون گذاشت بعد رو مبل نشست و پاکت رو باز کرد
_سلام کارینا عزیزم بعد دو سال دوباره تونستم ببینمت دلم خیلی برات تنگ شده بود میدونم بهت بد کردم قلب مهربونتو شکستم ولی اینو بدون حالا که پیدات کردم دست از سرت برنمیدارم
کارینا نامه رو بست و گذاشت کنار
سوهو:اویی مامانی اویییی
+چی شده عشق مامان
کارینا پیشه سوهو رفت و بلندش کرد
سوهو:دشتم اوف جود
کارینا دید یکی از انگوشتا سوهو داره خون میاد بغلش کرد و بردش سمت سینک ظرفشویی و دستشو شصت یه چسبه زخمه کیوت گوگولی برداشت دور انگوشت پسرش بست و لپ درشت و تپلش رو بوسید
سوهو:حیحیحی چه خوجمله مامانی
+آره خیلی خوشگله پسرم
سوهو و کارینا باهم رفتن تو اتاق تا بخوابن کارینا سوهو رو تو بغلش گرفت و موهاشو نوازش میکرد
سوهو:مامانی لالایی بلام میخونی؟
#22
سوهو:آده با لخد(لگد)
کارینا اشکاشو پاک کرد و بخاطر شیرین زبونی پسرش خندید و محکم بغلش کرد که طولی نکشید خندش تبدیل به گریه شد کارینا بعد از گریه کردن رفت تا واسه سوهو بستنی بخره
پرش به شب:
شب بود سوهو تازه از خواب پاشده بود و گشنش بود کارینا واسه پسرکوچولوش فرنی درست کرد و بهش داد تا بخوره که صدا در اومد سمت در رفت در و باز کرد ولی کسی نبود پایین پاش سه تا شاخه گل رز بود بیرون رو نگاه کرد ولی کسی نبود و در بست وقتی برشداشت یاد خاطراتش با کوک افتاد که همیشه واسش گل میاورد لبخند آرومی زد همون موقع یه چیزی ازش افتاد یه پاکت کوچیک بود اونو از رو زمین برداشت اول گلارو رو تو گلدون گذاشت بعد رو مبل نشست و پاکت رو باز کرد
_سلام کارینا عزیزم بعد دو سال دوباره تونستم ببینمت دلم خیلی برات تنگ شده بود میدونم بهت بد کردم قلب مهربونتو شکستم ولی اینو بدون حالا که پیدات کردم دست از سرت برنمیدارم
کارینا نامه رو بست و گذاشت کنار
سوهو:اویی مامانی اویییی
+چی شده عشق مامان
کارینا پیشه سوهو رفت و بلندش کرد
سوهو:دشتم اوف جود
کارینا دید یکی از انگوشتا سوهو داره خون میاد بغلش کرد و بردش سمت سینک ظرفشویی و دستشو شصت یه چسبه زخمه کیوت گوگولی برداشت دور انگوشت پسرش بست و لپ درشت و تپلش رو بوسید
سوهو:حیحیحی چه خوجمله مامانی
+آره خیلی خوشگله پسرم
سوهو و کارینا باهم رفتن تو اتاق تا بخوابن کارینا سوهو رو تو بغلش گرفت و موهاشو نوازش میکرد
سوهو:مامانی لالایی بلام میخونی؟
۱۲.۲k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.