چند پارتی تهیونگـــ4
وقتی مریضی و اونم مریض کردی و... 😂🐯🛌
Part❹
_میشه بغلم کنی؟
+*خنده*چرا ک ن، ولی قبلش برو تو اتاق اینجا سرده بدتر میشی
*رو تخت دراز کشیدین، محکم بغلش کردی، پتو و رو دوتاتون کشید
+چرا نزدیکم اومدی ک الان مریض شی!!..
_بیا راجبش حرف نزنیم...
_برام قصه میخونی خابم ببره؟!...
+*خنده*
+*سرشو میزاری رو سینت و با موهاش بازی میکنی...
+ی روز ی پسره حرف گوش کن بود و ب حرف همه گوش میکرد، ی روز دوستش مریض میشه، مامانش بهش میگه نزدیکش نره تا مریض نشه، ولی پسره ب حرف مامانش گوش نمیکنه و نزدیک دوستش میشه و مریض میشه، مامانشم برای تنبیهش تا دو ماه بغلش نمیکنه
_یااااا اصنم اینجور نیس!!
+وقتی ک خوب شدی باهات قهر میکنم...
_خب مگه دست من بود ک مریض شدم
+*دراوردن اداش*من قویم هیچیم نمیشه
_من مریض نیستم، فقط یکم خستم*قیافه گرفتن
+هوففف*بوسیدن سرش* واقعن ک پسره لج باز منی...
^صبحـــ
ته ته ویو
صبح با حس بوسیده شدن سرم چشامو باز کردم...واو، فرشته کوچولوم گریه کرده؟!...حتی وقتی گریه میکنه هم خوشگله:)))
محکم پیشونیشو بوسیدم
_چرا چشمات قرمزه لاو؟
+سلام عزیزم. صبحت بخیر*لبخند
_لاو؟
+جانم؟
_گریه کردی؟
+گریه؟ ن، شاید چون زیاد خوابیدم فک میکنی...
_*بوسیدن چشم ات گاو
_من ک حالم خوبه چرا الکی خودتو اذیت میکنی؟
+*دستشو میزاره رو پیشونیه ته* خوبه تب نداری. گلوت درد نمیکنه؟
_حالم عالیه عالیه کوچولو
_*خیمه کوچولو رو ات
_خبببب، صبحونه حاظره یا باید شمارو میل کنم؟
+یااا من همین الان پاشدم
_*گاز گرفتن لپ ات
_خب پس متاسفانه یا خوشبختانه شما الان وعده غذایی من هستین
+*چشماشو میبنده
+ای پادشاه بزرگ خواهش میکنم افع کنین و بزارین سریعتر وعده غذایی ای برای شما حاظر کنم تا مرا میل نکنین
_اومممم....نصفتو میخورم برای تاخیرت، بقیتو میزارم تا بعدا میل بفرمایم
*هرجور ک شد از زیر دستش در رفتی و برای ته سوپ درست کردی و واسه خودت از پیتزای دیشبی ک مونده بود برداشتی و روی میز گذاشتی*
+ته ته؟ صبحونه امادس. میتونی بیای یا بیام کمکت؟
_*ته با موهای خیس و ی حوله دورش اومد نشست سر میز ک یهو بد نگات کرد
+چیشده؟
_این منصفانه نیستتتت
+چی منصفانه نیستتت؟ *پشماش ریخته بچه😐*
_چرا تو باید پیتزا بخوری من سوپ بخورممم
+چون مریضیییی
_*قهر کرد بچه
+اصن بیا ی کاری کنیم. نصف پیتزا من واسه تو نصف سوپ تو واس من
_*بدون اینکه حرف بزنه مثل بچه ها پیتزاتو برداشت و خورد و رفت رو مبل خوابید. داشتی میرفتی سمتش ک پاشد رفت تو اتاق. دنبالش نرفتی چون خواستی بخوابه تا راحت چکش کنی تا بفهمی حالش چطوره. چون در حالت عادی نمیزاره تبش و بگیری. بعد از چند ساعت ک ناهار و درست کردی و ظرفارو شستی رفتی تو اتاق و کنار ته نشستی. دستت و گذاشتی رو پیشونیش ک فهمیدی بببلللههه ته ته دیگ تب نداره. اروم تکونش دادی تا ازش بپرسی گلوش درد میکنه یا ن*
_جونم؟ *بم خوابالود
+اب دهنتو قورت بده ببین گلوت درد میکنه یا ن
_...ن خوبم*بم خوابالود
+*یک دفعه پریدی بغلش و بوسیدیش
_یا من مریضم بوسم نکننن
+خوب شدی ته تهههه دیگه تبم ندارییی
این پارت و آر اِن نوشتع ⃢☺︎
پیج نانسی: @jin_fake
پیج آر اِن: @kim_rn
Part❹
_میشه بغلم کنی؟
+*خنده*چرا ک ن، ولی قبلش برو تو اتاق اینجا سرده بدتر میشی
*رو تخت دراز کشیدین، محکم بغلش کردی، پتو و رو دوتاتون کشید
+چرا نزدیکم اومدی ک الان مریض شی!!..
_بیا راجبش حرف نزنیم...
_برام قصه میخونی خابم ببره؟!...
+*خنده*
+*سرشو میزاری رو سینت و با موهاش بازی میکنی...
+ی روز ی پسره حرف گوش کن بود و ب حرف همه گوش میکرد، ی روز دوستش مریض میشه، مامانش بهش میگه نزدیکش نره تا مریض نشه، ولی پسره ب حرف مامانش گوش نمیکنه و نزدیک دوستش میشه و مریض میشه، مامانشم برای تنبیهش تا دو ماه بغلش نمیکنه
_یااااا اصنم اینجور نیس!!
+وقتی ک خوب شدی باهات قهر میکنم...
_خب مگه دست من بود ک مریض شدم
+*دراوردن اداش*من قویم هیچیم نمیشه
_من مریض نیستم، فقط یکم خستم*قیافه گرفتن
+هوففف*بوسیدن سرش* واقعن ک پسره لج باز منی...
^صبحـــ
ته ته ویو
صبح با حس بوسیده شدن سرم چشامو باز کردم...واو، فرشته کوچولوم گریه کرده؟!...حتی وقتی گریه میکنه هم خوشگله:)))
محکم پیشونیشو بوسیدم
_چرا چشمات قرمزه لاو؟
+سلام عزیزم. صبحت بخیر*لبخند
_لاو؟
+جانم؟
_گریه کردی؟
+گریه؟ ن، شاید چون زیاد خوابیدم فک میکنی...
_*بوسیدن چشم ات گاو
_من ک حالم خوبه چرا الکی خودتو اذیت میکنی؟
+*دستشو میزاره رو پیشونیه ته* خوبه تب نداری. گلوت درد نمیکنه؟
_حالم عالیه عالیه کوچولو
_*خیمه کوچولو رو ات
_خبببب، صبحونه حاظره یا باید شمارو میل کنم؟
+یااا من همین الان پاشدم
_*گاز گرفتن لپ ات
_خب پس متاسفانه یا خوشبختانه شما الان وعده غذایی من هستین
+*چشماشو میبنده
+ای پادشاه بزرگ خواهش میکنم افع کنین و بزارین سریعتر وعده غذایی ای برای شما حاظر کنم تا مرا میل نکنین
_اومممم....نصفتو میخورم برای تاخیرت، بقیتو میزارم تا بعدا میل بفرمایم
*هرجور ک شد از زیر دستش در رفتی و برای ته سوپ درست کردی و واسه خودت از پیتزای دیشبی ک مونده بود برداشتی و روی میز گذاشتی*
+ته ته؟ صبحونه امادس. میتونی بیای یا بیام کمکت؟
_*ته با موهای خیس و ی حوله دورش اومد نشست سر میز ک یهو بد نگات کرد
+چیشده؟
_این منصفانه نیستتتت
+چی منصفانه نیستتت؟ *پشماش ریخته بچه😐*
_چرا تو باید پیتزا بخوری من سوپ بخورممم
+چون مریضیییی
_*قهر کرد بچه
+اصن بیا ی کاری کنیم. نصف پیتزا من واسه تو نصف سوپ تو واس من
_*بدون اینکه حرف بزنه مثل بچه ها پیتزاتو برداشت و خورد و رفت رو مبل خوابید. داشتی میرفتی سمتش ک پاشد رفت تو اتاق. دنبالش نرفتی چون خواستی بخوابه تا راحت چکش کنی تا بفهمی حالش چطوره. چون در حالت عادی نمیزاره تبش و بگیری. بعد از چند ساعت ک ناهار و درست کردی و ظرفارو شستی رفتی تو اتاق و کنار ته نشستی. دستت و گذاشتی رو پیشونیش ک فهمیدی بببلللههه ته ته دیگ تب نداره. اروم تکونش دادی تا ازش بپرسی گلوش درد میکنه یا ن*
_جونم؟ *بم خوابالود
+اب دهنتو قورت بده ببین گلوت درد میکنه یا ن
_...ن خوبم*بم خوابالود
+*یک دفعه پریدی بغلش و بوسیدیش
_یا من مریضم بوسم نکننن
+خوب شدی ته تهههه دیگه تبم ندارییی
این پارت و آر اِن نوشتع ⃢☺︎
پیج نانسی: @jin_fake
پیج آر اِن: @kim_rn
۲۵.۳k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.