part (30) 🫂🖇🩺💊
part (30) 🫂🖇🩺💊
سوهو:/دکتر گفته بود اوضاع بکهیون خیلی بد شده بخاطر ضربه هایی که بهش وارد شده ...
...
سوهو:حالش چطوره دکتر؟؟
دکتر:اصلا خوب نیست اون موقعی که عمل داشته و به ریه اش اسیب دیده بود تا حدودی درمان شده بود و الان بخاطر اون ضربه هایی که بهش وارد شده وضعیت ریا هاش بد تر شده
سوهو:یعنی چی؟؟
دکتر:ممکنه دچار بیماری تنفسی بشه
سوهو:وای...
دکتر:نباید بهش زیاد فشار وارد بشه معلومه توی این مدت فشار زیای روش بوده و الان حالش وخیمه
ولی چرا تا الان چیزی نگفته؟
سوهو:اون خیلی لجبازه به این راحتیا دم به تله نمیده
دکتر:باشه ولی فعلا باید تحت مراقبت باشن
سوهو:ممنون
...
کوک:بورا بیدار شو جان من *گریه*
بورا《 چشامو باز کردم توی بیمارستان بودم(اجی گیراییت بالاست واقعا) دیدم کوک پیشمه داره گریه میکنه:
ک..کوک
کوک:بورا؟خ..خوبی؟؟
بورا:نه
کوک:وایسا دکتر و خبر کنم
کوک رفت دکتر و خبر کرد
کوک:حالش چطوره دکتر؟؟
دکتر:حالشون بد نیست اما خیلی خوب هم نیست ضرباتی که به اکثر نقاط بدنش وارد شده باعث کوفتگی شده و استخون کتفشون هم شکسته
دکتر:اقای؟؟
کوک:جئون
دکتر:اقای جئون پند دقیقه لطفا با من بیاید
کوک:بله چشم
کوک رو به بورا:عشقم منتظر باش من میام
بورا سرشو به معنی اره تکون داد
اتاق دکتر:/
دکتر:خب اقای جئون
کوک:چیزی شده؟؟
دکتر:راستش و بخواین بله
کوک:ا...اتفاقی برای بورا افتاده؟
دکتر:راستش ایشون دیگه نمیتونن بچه دار بشن
کوک:چ..چی؟؟
دکتر:اکثر ضربه هایی که به بدنشون وارد شده به اطراف شکمشون بوده و این باعث شده..
کوک:ینی هیچ وقت قابل درمان نیست؟*بغض*
دکتر:متاسفانه خیر
کوک: ...
دکتر:گفتم اول به شما بگم حالا شمام ی جوری بهش بگین
کوک:ممنون دکتر خوب کاری کردین🥺
دکتر:شما باید به ایشون امید بدید نه اینکه خودتون نا امید بشین..
کوک:میتونم برم؟؟
دکتر:بله
کوک از اتاق اومد بیرون حالش خیلی بد بود رفت پیش پسرا
نامی:ک..کوک چیشده؟؟
....
سوهو:/دکتر گفته بود اوضاع بکهیون خیلی بد شده بخاطر ضربه هایی که بهش وارد شده ...
...
سوهو:حالش چطوره دکتر؟؟
دکتر:اصلا خوب نیست اون موقعی که عمل داشته و به ریه اش اسیب دیده بود تا حدودی درمان شده بود و الان بخاطر اون ضربه هایی که بهش وارد شده وضعیت ریا هاش بد تر شده
سوهو:یعنی چی؟؟
دکتر:ممکنه دچار بیماری تنفسی بشه
سوهو:وای...
دکتر:نباید بهش زیاد فشار وارد بشه معلومه توی این مدت فشار زیای روش بوده و الان حالش وخیمه
ولی چرا تا الان چیزی نگفته؟
سوهو:اون خیلی لجبازه به این راحتیا دم به تله نمیده
دکتر:باشه ولی فعلا باید تحت مراقبت باشن
سوهو:ممنون
...
کوک:بورا بیدار شو جان من *گریه*
بورا《 چشامو باز کردم توی بیمارستان بودم(اجی گیراییت بالاست واقعا) دیدم کوک پیشمه داره گریه میکنه:
ک..کوک
کوک:بورا؟خ..خوبی؟؟
بورا:نه
کوک:وایسا دکتر و خبر کنم
کوک رفت دکتر و خبر کرد
کوک:حالش چطوره دکتر؟؟
دکتر:حالشون بد نیست اما خیلی خوب هم نیست ضرباتی که به اکثر نقاط بدنش وارد شده باعث کوفتگی شده و استخون کتفشون هم شکسته
دکتر:اقای؟؟
کوک:جئون
دکتر:اقای جئون پند دقیقه لطفا با من بیاید
کوک:بله چشم
کوک رو به بورا:عشقم منتظر باش من میام
بورا سرشو به معنی اره تکون داد
اتاق دکتر:/
دکتر:خب اقای جئون
کوک:چیزی شده؟؟
دکتر:راستش و بخواین بله
کوک:ا...اتفاقی برای بورا افتاده؟
دکتر:راستش ایشون دیگه نمیتونن بچه دار بشن
کوک:چ..چی؟؟
دکتر:اکثر ضربه هایی که به بدنشون وارد شده به اطراف شکمشون بوده و این باعث شده..
کوک:ینی هیچ وقت قابل درمان نیست؟*بغض*
دکتر:متاسفانه خیر
کوک: ...
دکتر:گفتم اول به شما بگم حالا شمام ی جوری بهش بگین
کوک:ممنون دکتر خوب کاری کردین🥺
دکتر:شما باید به ایشون امید بدید نه اینکه خودتون نا امید بشین..
کوک:میتونم برم؟؟
دکتر:بله
کوک از اتاق اومد بیرون حالش خیلی بد بود رفت پیش پسرا
نامی:ک..کوک چیشده؟؟
....
۵۱.۴k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.