🍷پارت106🍷
🍷پارت106🍷
"میسو"
_امکان نداره
+چی امکان نداره
با عصبانیت بهم نگاه کرد که لرزیدم من که گناهی ندارم به من چه خوب
با خشونت بازوهامو گرفت و هلم داد که نتونستم تعادلمو حفظ کنم و افتادم زمین ، چشمامو از درد قلبم رو هم گذاشتم
مگه چیکار کردم من
دستامو تکیه گاهم گذاشتم و چشمامو باز کردم
اومد سمتم قدرت تکون خوردن نداشتم
خم شد و دستاشو دو طرفم گذاشت رو زانوهاش نشست
چشام گرد شد انگار تو بغلش بودم
_دختره ی احمق تو واقعا فکر کردی یادم نیست
تعجبم هر لحظه بیشتر میشد با شوک بهش نگاه کردم
+ت...تو تو
_اره همه چیو یادمه عزیزم
چرا همش بازیم میده؟ خوب معلومه از این مه مثل احمقا رفتار میکنم و فکر میکنم دارم برنده میشم لذت میبره
دلم میخواست انقدر گریه کنم و بزنمش که هم اون بمیره هم...
سرشو اورد جلو ترو لباشو مقابل لبام گذاشت
_اینم بدون من هرکاری بخوام میکنم چه میت باشم چه نباشم
چی بگم؟ یهو دهنم باز شدو حرفایی بیرون اومد مه دسته خودم نبودن
+اگه دیت خودته چرا منو بوسیدی تو که گفتی من برات هیچ جذابیتی ندارم گفتی حتی اوه جلوت لختم باشم نظرت سمت من جلب نمیشه
تمام مدت قدام بغض داشت و چشمای اون رو لبای من بود
اینبار دیگه واقعا تو شوک بودم خودشم نمیدونه داره چه غلطی میکنه
_هنوزم حرفم همونه
+اما تو حرفات یادته یادته منو بوسیدی اگه برات اهمیتی ندارم چرا باید اینکارارو بکنی یا حتی چرا نمیزاری برم
_چون اگه دلت کنم میری منو لو میدی
ناخواسته خندیدم مسخره و دردناک
+فکر کردی احمقم فکر کردی نمیدونم خیلی راحت میتونی از دست پلیس فرار کنی فکر کردی نمیدونم اگه بخوای میتونی خیلی راحت منو بکشی
هیچکسم نمیفهمه
با تعجب به چشمام نگاه کرد و رفت عقب
_م...من قاتل نیستم
کم کم صداش داشت بلند تر میشد
_من قاتل نیستم
قلبم میخواست بزنه بیرون دیوونه شده بود
+کوک
_گفتم قاتل نیستم
بلند شد و شروع کرد به زدن در دیوار ، من چیکار کردم نباید اینطوری بشه نباید
بلند شدمو رفتم سمتش
+کوک کوک خواهش میکنم به خودت بیا
_میگم قاتل نیییستممممم
+میدونم میدونم قاتل نیستی باشه؟ من میدونم
رفت سمت پنجره اوه خدای من
محکم مشت زد به شیشه که همش شکست
دستش پر خون شد
رفتمو دستشو گرفتم اشک تو چشمام حلقه زد ، بهش نگاه کردم
+میدونم کوک میدونم لطفا بس کن خواهش میکنم
بهم نگاه کرد که قلبم درد گرفت
دوباره
دوباره اشکاشو دیدم
قیافه پر از دردشو دیدم
_دروغ میگی
و صداش بیشتر خوردم کرد
اره دروغ میگم چون خودم دیدم که قاتله و اون فیلما نمیتونن الکی باشن چون من دقیقا با همون لباسا دیدمش اما الان باید ارومش کنم چون اون بیماره هیچی دست خودش نیست
+نه نه دروغ نمیگم تو فقط جونگ کوکی همین
خیلی شبیه پسر بچه ها شده بود...
هممم خمارییی😉💗💗💖💖
"میسو"
_امکان نداره
+چی امکان نداره
با عصبانیت بهم نگاه کرد که لرزیدم من که گناهی ندارم به من چه خوب
با خشونت بازوهامو گرفت و هلم داد که نتونستم تعادلمو حفظ کنم و افتادم زمین ، چشمامو از درد قلبم رو هم گذاشتم
مگه چیکار کردم من
دستامو تکیه گاهم گذاشتم و چشمامو باز کردم
اومد سمتم قدرت تکون خوردن نداشتم
خم شد و دستاشو دو طرفم گذاشت رو زانوهاش نشست
چشام گرد شد انگار تو بغلش بودم
_دختره ی احمق تو واقعا فکر کردی یادم نیست
تعجبم هر لحظه بیشتر میشد با شوک بهش نگاه کردم
+ت...تو تو
_اره همه چیو یادمه عزیزم
چرا همش بازیم میده؟ خوب معلومه از این مه مثل احمقا رفتار میکنم و فکر میکنم دارم برنده میشم لذت میبره
دلم میخواست انقدر گریه کنم و بزنمش که هم اون بمیره هم...
سرشو اورد جلو ترو لباشو مقابل لبام گذاشت
_اینم بدون من هرکاری بخوام میکنم چه میت باشم چه نباشم
چی بگم؟ یهو دهنم باز شدو حرفایی بیرون اومد مه دسته خودم نبودن
+اگه دیت خودته چرا منو بوسیدی تو که گفتی من برات هیچ جذابیتی ندارم گفتی حتی اوه جلوت لختم باشم نظرت سمت من جلب نمیشه
تمام مدت قدام بغض داشت و چشمای اون رو لبای من بود
اینبار دیگه واقعا تو شوک بودم خودشم نمیدونه داره چه غلطی میکنه
_هنوزم حرفم همونه
+اما تو حرفات یادته یادته منو بوسیدی اگه برات اهمیتی ندارم چرا باید اینکارارو بکنی یا حتی چرا نمیزاری برم
_چون اگه دلت کنم میری منو لو میدی
ناخواسته خندیدم مسخره و دردناک
+فکر کردی احمقم فکر کردی نمیدونم خیلی راحت میتونی از دست پلیس فرار کنی فکر کردی نمیدونم اگه بخوای میتونی خیلی راحت منو بکشی
هیچکسم نمیفهمه
با تعجب به چشمام نگاه کرد و رفت عقب
_م...من قاتل نیستم
کم کم صداش داشت بلند تر میشد
_من قاتل نیستم
قلبم میخواست بزنه بیرون دیوونه شده بود
+کوک
_گفتم قاتل نیستم
بلند شد و شروع کرد به زدن در دیوار ، من چیکار کردم نباید اینطوری بشه نباید
بلند شدمو رفتم سمتش
+کوک کوک خواهش میکنم به خودت بیا
_میگم قاتل نیییستممممم
+میدونم میدونم قاتل نیستی باشه؟ من میدونم
رفت سمت پنجره اوه خدای من
محکم مشت زد به شیشه که همش شکست
دستش پر خون شد
رفتمو دستشو گرفتم اشک تو چشمام حلقه زد ، بهش نگاه کردم
+میدونم کوک میدونم لطفا بس کن خواهش میکنم
بهم نگاه کرد که قلبم درد گرفت
دوباره
دوباره اشکاشو دیدم
قیافه پر از دردشو دیدم
_دروغ میگی
و صداش بیشتر خوردم کرد
اره دروغ میگم چون خودم دیدم که قاتله و اون فیلما نمیتونن الکی باشن چون من دقیقا با همون لباسا دیدمش اما الان باید ارومش کنم چون اون بیماره هیچی دست خودش نیست
+نه نه دروغ نمیگم تو فقط جونگ کوکی همین
خیلی شبیه پسر بچه ها شده بود...
هممم خمارییی😉💗💗💖💖
۹۹.۳k
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.