🍷پارت107🍷
🍷پارت107🍷
"میسو"
اصلا الان مگه فرقی هم میکنه تو نمیتونی یه نفرو بکشی و بعد بگی شرمنده نمیدونستم میمیری یا بگی اشتباه شده
چون بالاخره اون دیگه مرد
_تو هیچی نمیدونی
صورتمو پاک کردم و بهش خیره شدم
_نمیدونی باهام چیکار کردم که اینطوری شدم
به چشمام زل زده بود
_فکر کردی خودم دوست دارم اینطوری باشم فکر کردی خودم دلم میخواد کسی باشم که هیچ کنترلی رو شخصیتش نداره
اره خوب حق داره من هیچی نمیدونم
+درسته نمیدونم نه تو میدونی من کی هستم نه من میدونم تو کس هستی
_دوست داری بدونی؟
با تعجب ابروهامو بالا دادم
+چی؟
_گفنم دوست دار بدونی جونگ کوک واقعی کیه؟
+که چی بشه
_که منو از دست روانی بودنم نجات بدی
خوب اون الان درمونده به نظر میرسه
اون نمیدونه من خیلی وقته دارم سعی میکنم اینکارو کنم اما خوب حالا که خودش میخواد راحت تر میتونم کارمو انجام بدم اما چیکار باید بکنم
بگم کمکی بهش نمیکنم و اونداز خودم زده کنم یا قبول کنم و وقتی که کامل بهم وابسته شد ولش کنم؟
حتی اگه خودم نخوام ولش کنم؟
حتی اگه خودم نخوام ولش کنم پدرش اینکارو میکنه اما چاره ی دیگه ای ندارم در هر صورت ازم متنفر میشه و منم....
لعنت بهش
+کمکت میکنم اما باید بزاری از این اتاق بزارم بیرون
روبه روش رو مبل نشسته بودمو حرفمو قبول کرد گذاشت از اتاقم بیان بیرون
مجبور بود گوش منه مگه نه؟
ولی....قرص هنوز اونجاست و اون نباید بفهمه دستشم فقط چسب زخم زده بود
_خوب چیکار کنم
گلومو صاف کردمو شروع کردم
برای درمانت اول باید بفهمم گذشتت چی بوده متوجه مشت شدن دستاش شدم
+نمیدونم چه گذاشته ای داشتی اما میدونم هر چی که بود خیلی دردناک بود و هست اما باید بهم بگی تا بتونم کمکت کنم حالا ازت میخوام نفس عمیق بکشیو شروع کنی
چشماشو رو هم فشار داد و طبق گفتم نفس عمیق کشید
جوری بود که انگار صحنه ها جلو چشمش بودن و داره اونارو مرور میکنه
حتما خیلی سخته واسش
_پرورشگاه
با تعحب به چشمای بستش نگاه کردم
+چی
چشماشو باز کرد و نگام کرد
_خونه اولم
باورم نمیشد ساکت موندم تا ادامه بده
_تا چهارسالگی اونجا بودم
سخت بود اما قیافمو عادی جلوه میدادم
+از چند سالگی اونجا بودی؟
_وقتی چند ماه داشتم
خدای من
_بهم گفتن خانوادت فقط یه برگه گذاشتن رو لباست و جلو در پرورشگاه گذاشتنت
+رو برگه چی بود؟
صداش پر از تمسخر بود
_یه نوشته....متاسفم
سعی کردم بهش نگاه نکنم اینجوری هم اون راحت تره هم من با دیدنش عذاب نمیکشم
صدای پوزخندشو شنیدم
_خیلی کلیشه ایه نه؟
خوب تا اینجا اون عوضی بهم دروغ گفت
شاید فکرشو نمیکرد کوک برام تعریف کنه
یا...نکنه نقششه؟ نکنه اینارو میدونه؟
به درک الان فقط کوک برام مهمه
همین...
هقق خماااری🥺😂😂💜💜💜💖💖💖
"میسو"
اصلا الان مگه فرقی هم میکنه تو نمیتونی یه نفرو بکشی و بعد بگی شرمنده نمیدونستم میمیری یا بگی اشتباه شده
چون بالاخره اون دیگه مرد
_تو هیچی نمیدونی
صورتمو پاک کردم و بهش خیره شدم
_نمیدونی باهام چیکار کردم که اینطوری شدم
به چشمام زل زده بود
_فکر کردی خودم دوست دارم اینطوری باشم فکر کردی خودم دلم میخواد کسی باشم که هیچ کنترلی رو شخصیتش نداره
اره خوب حق داره من هیچی نمیدونم
+درسته نمیدونم نه تو میدونی من کی هستم نه من میدونم تو کس هستی
_دوست داری بدونی؟
با تعجب ابروهامو بالا دادم
+چی؟
_گفنم دوست دار بدونی جونگ کوک واقعی کیه؟
+که چی بشه
_که منو از دست روانی بودنم نجات بدی
خوب اون الان درمونده به نظر میرسه
اون نمیدونه من خیلی وقته دارم سعی میکنم اینکارو کنم اما خوب حالا که خودش میخواد راحت تر میتونم کارمو انجام بدم اما چیکار باید بکنم
بگم کمکی بهش نمیکنم و اونداز خودم زده کنم یا قبول کنم و وقتی که کامل بهم وابسته شد ولش کنم؟
حتی اگه خودم نخوام ولش کنم؟
حتی اگه خودم نخوام ولش کنم پدرش اینکارو میکنه اما چاره ی دیگه ای ندارم در هر صورت ازم متنفر میشه و منم....
لعنت بهش
+کمکت میکنم اما باید بزاری از این اتاق بزارم بیرون
روبه روش رو مبل نشسته بودمو حرفمو قبول کرد گذاشت از اتاقم بیان بیرون
مجبور بود گوش منه مگه نه؟
ولی....قرص هنوز اونجاست و اون نباید بفهمه دستشم فقط چسب زخم زده بود
_خوب چیکار کنم
گلومو صاف کردمو شروع کردم
برای درمانت اول باید بفهمم گذشتت چی بوده متوجه مشت شدن دستاش شدم
+نمیدونم چه گذاشته ای داشتی اما میدونم هر چی که بود خیلی دردناک بود و هست اما باید بهم بگی تا بتونم کمکت کنم حالا ازت میخوام نفس عمیق بکشیو شروع کنی
چشماشو رو هم فشار داد و طبق گفتم نفس عمیق کشید
جوری بود که انگار صحنه ها جلو چشمش بودن و داره اونارو مرور میکنه
حتما خیلی سخته واسش
_پرورشگاه
با تعحب به چشمای بستش نگاه کردم
+چی
چشماشو باز کرد و نگام کرد
_خونه اولم
باورم نمیشد ساکت موندم تا ادامه بده
_تا چهارسالگی اونجا بودم
سخت بود اما قیافمو عادی جلوه میدادم
+از چند سالگی اونجا بودی؟
_وقتی چند ماه داشتم
خدای من
_بهم گفتن خانوادت فقط یه برگه گذاشتن رو لباست و جلو در پرورشگاه گذاشتنت
+رو برگه چی بود؟
صداش پر از تمسخر بود
_یه نوشته....متاسفم
سعی کردم بهش نگاه نکنم اینجوری هم اون راحت تره هم من با دیدنش عذاب نمیکشم
صدای پوزخندشو شنیدم
_خیلی کلیشه ایه نه؟
خوب تا اینجا اون عوضی بهم دروغ گفت
شاید فکرشو نمیکرد کوک برام تعریف کنه
یا...نکنه نقششه؟ نکنه اینارو میدونه؟
به درک الان فقط کوک برام مهمه
همین...
هقق خماااری🥺😂😂💜💜💜💖💖💖
۱۰۰.۵k
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.