p⁸
p⁸
دختر با عصبانیت دست تو موهاش میکشید و سعی کرد آروم باشه
در کیف ش رو باز کرد پاکت سیگار برگشو برداشت درشو باز کرد ولی داخلش هیچی نبود تند تند نفس میکشید و سعی میکرد آروم باشه
×بیا یک نخ سیگار برگ رو به ات گرفت
+ممنون .....
سیگار برگ رو گرفت ...فندک رو از تو کیف در اورد و سیگار رو روشن کرد و گذاشت لب دهنش و شروع کرد به کام کشیدن
+من سفر دو روز دیگه رو نمیام خیلی جدی
×بهشون اهمیت نده .....تو هم بلاخره جزئی از اکیپی و این سفر اکیپیه
+و ماه عسل برای دوتا کفتر عاشق نفس عمیقی کشید
الکس چیزی نگفت
×بهتره بریم داخل ....دارن کادو ها رو میدن
+اک
ات کام آخر رو از سیگار گرفت و انداختن زمین و با کفش لهش کرد
وارد تالار شدن ....داشتن هدایا رو میدادن ....بعد از چند دقیقه اسم ات رو صدا زدن ات خیلی جدی به سمت استیج رفت کادو رو به دست لوسی داد
+مبارک بشه به پای هم پیر بشین جدی
_ ممنون پوزخند
@خیلی ممنون به ات به طور مستقیم نگاه نمیکرد
ات سری تکون داد از استیج اومد پایین و دست الکس رو گرفت
+بهتره بریم
×باشه
از تالار خارج شدن
فردا 09:00
ات ویو
از ساعت شش بیدار بودم ولی حوصله و انگیزه برای بلند شدن نداشتم به گوشیم نگاه انداختم ⁷میسکال از طرف منشیم داشتم بهش پیام دادم امروز نمیام شرکت
بلند شدم و یک حمام چند مینی گرفتم و آماده شدم رفتم پایین به خدمتکارا دیشب گفته بودم که نیازی نیست برام صبحونه درست کنن میخواستم خودم صبحونه درست کنم پس وارد آشپزخونه شدم به همه صبح بخیر گفتم و بهشون گفتم برن کارای خونه رو بکنن و از آشپزخونه خارج بشن
پیش بند کیوتم رو بستم اسپیکری که از تو اتاق آورده بودم رو روشن کردم وقتی گوشیم بهش وصل شد اهنگ رو پلی کردم و شروع کردم به آشپزی کردن..رقصیدن و خوندن کلا این طور بگم که تو حال و هوای خودم بودم
دختر با عصبانیت دست تو موهاش میکشید و سعی کرد آروم باشه
در کیف ش رو باز کرد پاکت سیگار برگشو برداشت درشو باز کرد ولی داخلش هیچی نبود تند تند نفس میکشید و سعی میکرد آروم باشه
×بیا یک نخ سیگار برگ رو به ات گرفت
+ممنون .....
سیگار برگ رو گرفت ...فندک رو از تو کیف در اورد و سیگار رو روشن کرد و گذاشت لب دهنش و شروع کرد به کام کشیدن
+من سفر دو روز دیگه رو نمیام خیلی جدی
×بهشون اهمیت نده .....تو هم بلاخره جزئی از اکیپی و این سفر اکیپیه
+و ماه عسل برای دوتا کفتر عاشق نفس عمیقی کشید
الکس چیزی نگفت
×بهتره بریم داخل ....دارن کادو ها رو میدن
+اک
ات کام آخر رو از سیگار گرفت و انداختن زمین و با کفش لهش کرد
وارد تالار شدن ....داشتن هدایا رو میدادن ....بعد از چند دقیقه اسم ات رو صدا زدن ات خیلی جدی به سمت استیج رفت کادو رو به دست لوسی داد
+مبارک بشه به پای هم پیر بشین جدی
_ ممنون پوزخند
@خیلی ممنون به ات به طور مستقیم نگاه نمیکرد
ات سری تکون داد از استیج اومد پایین و دست الکس رو گرفت
+بهتره بریم
×باشه
از تالار خارج شدن
فردا 09:00
ات ویو
از ساعت شش بیدار بودم ولی حوصله و انگیزه برای بلند شدن نداشتم به گوشیم نگاه انداختم ⁷میسکال از طرف منشیم داشتم بهش پیام دادم امروز نمیام شرکت
بلند شدم و یک حمام چند مینی گرفتم و آماده شدم رفتم پایین به خدمتکارا دیشب گفته بودم که نیازی نیست برام صبحونه درست کنن میخواستم خودم صبحونه درست کنم پس وارد آشپزخونه شدم به همه صبح بخیر گفتم و بهشون گفتم برن کارای خونه رو بکنن و از آشپزخونه خارج بشن
پیش بند کیوتم رو بستم اسپیکری که از تو اتاق آورده بودم رو روشن کردم وقتی گوشیم بهش وصل شد اهنگ رو پلی کردم و شروع کردم به آشپزی کردن..رقصیدن و خوندن کلا این طور بگم که تو حال و هوای خودم بودم
۸.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.