p⁶
p⁶
ته
اومد سمت ات که با هر قدم ته ات متقابل عقب میرفت
+داری..... چیکار.... میکنی آروم و با من من
تهیونگ به دخترک خیلی نزدیگ بود طوری که یک قدم دیگه برمیداشت بدنش با بدن دختر قفل میشد
ته به صورت دختر خیلی نزدیک شد
+داری چیکار میکنی دیوونه دستشو رو سینه ی ته گذاشت و سعی کرد هولش بده
صدا قلب ات برای ته کاملا واضح بود
_اومدم که کتم رو بردارم پوزخند
کتش رو از رو جالباسی که دقیقا کنار ات بود برداشت
_چیشده که فک کردی میخوام باهات کاری کنم
تا ابروش رو بالا انداخت
خنده ای کرد و از در رفت بیرون!ات حالش گرفته شد بازم حس خام بودن میکرد
+چرا برگشتی؟ اروم
لویی در اتاق رو باز کرد
@داری با کی حرف میزنی
+هیچ...کس
ات ویو
نگاهمو به لوسی دادم که به من خیره بود
@خب؟
+خب؟
@خب برای چی اومدی
اصلا حواسم یه این نبود که دلیل اومدنم این نبود
+ام دیشب چیشد
با تعجب نگاهم کرد مگه چی گفتم؟
@یعنی یادت نیست؟
+باید یادم باشه؟
اتمام ویو ات
@: دیشب تو خیلی دیرینک(نوشیدنی:| )خوردی رفتارت دست خودت نبود رفتی وسط و با یکی شروع به رقصیدن کردی و همون طرف قصد تجاوز بهت رو داشت ولی ته متوجه شد و نجاتت داد طرف هم رفت بازداشتگاه!!
ات کمی فک کرد و به لوسی نگاهی انداخت که تو آشپزخونه در حال درست کردن قهوه بود
+پس کت مال اونه؟
@اوهوم دقیقا همین طوره
+پس به دوست پسرت بگو فردا بیاد کتش رو بگیره
لوسی باشه ای گفت و قهوه ها رو اورد
20:00pm
ات در حال خندیدن بود که چشمش به ساعت افتاد
+من دیگه باید برم الاناست که دوست پسرت برسه
@میموندی برای شام!
+نه خیلی بهت زحمت دادم
ات بلند شد و بعد از بغل کردن و خداحافظی از لوسی از خونه خارج شد و اسانسور رو زد
15 minutes later
وارد رستوران eataly شد و به سمت میزی که رزرو کرده بود رفت نشست و منتظر گارسون بود
به اطراف نگاه میکرد که چشمش به تهینگ افتاد که با یک دختر در حال خوردن غذا خوش و بش بود
ته
اومد سمت ات که با هر قدم ته ات متقابل عقب میرفت
+داری..... چیکار.... میکنی آروم و با من من
تهیونگ به دخترک خیلی نزدیگ بود طوری که یک قدم دیگه برمیداشت بدنش با بدن دختر قفل میشد
ته به صورت دختر خیلی نزدیک شد
+داری چیکار میکنی دیوونه دستشو رو سینه ی ته گذاشت و سعی کرد هولش بده
صدا قلب ات برای ته کاملا واضح بود
_اومدم که کتم رو بردارم پوزخند
کتش رو از رو جالباسی که دقیقا کنار ات بود برداشت
_چیشده که فک کردی میخوام باهات کاری کنم
تا ابروش رو بالا انداخت
خنده ای کرد و از در رفت بیرون!ات حالش گرفته شد بازم حس خام بودن میکرد
+چرا برگشتی؟ اروم
لویی در اتاق رو باز کرد
@داری با کی حرف میزنی
+هیچ...کس
ات ویو
نگاهمو به لوسی دادم که به من خیره بود
@خب؟
+خب؟
@خب برای چی اومدی
اصلا حواسم یه این نبود که دلیل اومدنم این نبود
+ام دیشب چیشد
با تعجب نگاهم کرد مگه چی گفتم؟
@یعنی یادت نیست؟
+باید یادم باشه؟
اتمام ویو ات
@: دیشب تو خیلی دیرینک(نوشیدنی:| )خوردی رفتارت دست خودت نبود رفتی وسط و با یکی شروع به رقصیدن کردی و همون طرف قصد تجاوز بهت رو داشت ولی ته متوجه شد و نجاتت داد طرف هم رفت بازداشتگاه!!
ات کمی فک کرد و به لوسی نگاهی انداخت که تو آشپزخونه در حال درست کردن قهوه بود
+پس کت مال اونه؟
@اوهوم دقیقا همین طوره
+پس به دوست پسرت بگو فردا بیاد کتش رو بگیره
لوسی باشه ای گفت و قهوه ها رو اورد
20:00pm
ات در حال خندیدن بود که چشمش به ساعت افتاد
+من دیگه باید برم الاناست که دوست پسرت برسه
@میموندی برای شام!
+نه خیلی بهت زحمت دادم
ات بلند شد و بعد از بغل کردن و خداحافظی از لوسی از خونه خارج شد و اسانسور رو زد
15 minutes later
وارد رستوران eataly شد و به سمت میزی که رزرو کرده بود رفت نشست و منتظر گارسون بود
به اطراف نگاه میکرد که چشمش به تهینگ افتاد که با یک دختر در حال خوردن غذا خوش و بش بود
۸.۸k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.