p⁷
p⁷
دو ماه بعد
لوسی و ات داشتن دعوا میکردن و کارکن تالار اونا رو صدا کرد
&داماد منتظره لطفا هرچه سریعتر بیاین بیرون _از پشت در*
+لوسی لطفا هنوز دیر نشده
@با چه استدلالی میگی ته بهم خیانت میکنه .....یک عکس!؟اونم فوتو شاپ شده؟
+من اون عکس لعنتی رو خودم گرفتم داد
+میتونی دوربین های اونروز رو هم چک کنی
@بسه ات!!چون داری حسودی میکنی همچین حرفی رو میزنی .....نمیتونی عشق من و ته رو ببینی
ات با اخم و تعجب به لوسی خیره شد توقع نداشت بهترین دوستش باهاش همچین کاری رو بکنه
+ازت توقع همچین حرفی نداشتم برات متاسفم
ات سریع از اتاق رفت بیرون ته رو دید که دم در واستاده بهش شونه زد و رفت از تالار بیرون*
ات ویو
حالم خیلی بد بود دو دستی داشت خودشو بد بخت میکرد و بهم تهمت حسادت رو هم زد قرص آرامشبخشی که همیشه همراهم بود رو برداشتم یک دونه ازش برداشتم و خوردم
+تصمیم خودشه اصلا به من چه؟بزار بد بخت بشه
×(همراه ات:الکس:یکی از بچه های اکیپ که ته باهاش مشکل داره) ات....چرا بیرونی مراسم داره شروع میشه!!!
به خودم اومدم و به الکس نگاهی انداختم
+باشه الان میام همراه با لبخند فیک
وارد تالار شدیم دست الکس رو گرفتم و رفتیم سر میز مراسم شروع شده بود
اتمام ویو ات
عاقد خطبه ها رو خوند و رو به ته کرد
€آیا وکیلم؟
_بله پوزخند و به ات نگاهی کرد
دوباره عاقد خطبه ها رو تکرار کرد
€آیا وکیلم؟
لوسی تمام مدت به ات نگاه میکرد و جواب داد
@بعدی از کمی سکوت بله
همه شروع به دست زدن کردن
€با توجه به مسئولیت و مقامی که دارم شما را زن و شوهر اعلام میکنم
دست زدن ها شدت گرفت
لوسی با خوشحالی به ته نگاه کرد
@الان دیگه زن و شوهریم با لب خونی
ته صورتش رو خم کرد و لوسی رو آروم و ملایم بوسید
ات که دیگه تحمل نداشت دست الکس رو که تمام مدت گرفته بود ول کرد و رفت از تالار بیرون
دو ماه بعد
لوسی و ات داشتن دعوا میکردن و کارکن تالار اونا رو صدا کرد
&داماد منتظره لطفا هرچه سریعتر بیاین بیرون _از پشت در*
+لوسی لطفا هنوز دیر نشده
@با چه استدلالی میگی ته بهم خیانت میکنه .....یک عکس!؟اونم فوتو شاپ شده؟
+من اون عکس لعنتی رو خودم گرفتم داد
+میتونی دوربین های اونروز رو هم چک کنی
@بسه ات!!چون داری حسودی میکنی همچین حرفی رو میزنی .....نمیتونی عشق من و ته رو ببینی
ات با اخم و تعجب به لوسی خیره شد توقع نداشت بهترین دوستش باهاش همچین کاری رو بکنه
+ازت توقع همچین حرفی نداشتم برات متاسفم
ات سریع از اتاق رفت بیرون ته رو دید که دم در واستاده بهش شونه زد و رفت از تالار بیرون*
ات ویو
حالم خیلی بد بود دو دستی داشت خودشو بد بخت میکرد و بهم تهمت حسادت رو هم زد قرص آرامشبخشی که همیشه همراهم بود رو برداشتم یک دونه ازش برداشتم و خوردم
+تصمیم خودشه اصلا به من چه؟بزار بد بخت بشه
×(همراه ات:الکس:یکی از بچه های اکیپ که ته باهاش مشکل داره) ات....چرا بیرونی مراسم داره شروع میشه!!!
به خودم اومدم و به الکس نگاهی انداختم
+باشه الان میام همراه با لبخند فیک
وارد تالار شدیم دست الکس رو گرفتم و رفتیم سر میز مراسم شروع شده بود
اتمام ویو ات
عاقد خطبه ها رو خوند و رو به ته کرد
€آیا وکیلم؟
_بله پوزخند و به ات نگاهی کرد
دوباره عاقد خطبه ها رو تکرار کرد
€آیا وکیلم؟
لوسی تمام مدت به ات نگاه میکرد و جواب داد
@بعدی از کمی سکوت بله
همه شروع به دست زدن کردن
€با توجه به مسئولیت و مقامی که دارم شما را زن و شوهر اعلام میکنم
دست زدن ها شدت گرفت
لوسی با خوشحالی به ته نگاه کرد
@الان دیگه زن و شوهریم با لب خونی
ته صورتش رو خم کرد و لوسی رو آروم و ملایم بوسید
ات که دیگه تحمل نداشت دست الکس رو که تمام مدت گرفته بود ول کرد و رفت از تالار بیرون
۸.۱k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.