پارت چهل و پنجم / part45
پارت چهل و پنجم / part45
تهیونگ :
_پس این خانوم..خدمتکار جدیده؟
و به سرتاپاش با لبخند نگاهی انداختم
بعد به جونگکوک نگاه کردم
دست به سینه به دیوار تکیه داده بود و با کمی عصبانیت به زمین خیره بود
_جونگ..آقای جئون جونگکوک ؟
نزدیک گوشم شد و خیلی با جدیت گفت
_دوس دارم تو موقعیتهای دیگه ام اینجوری صدام بزنی ، شایدم اونقدری درد داشته باشی اسممو یادت بره
چشمام گرد شد
خدمتکار : من..ببخشید مشکلی هست ؟
تهیونگ :
_نه..نه اصلا بفرمایید
خدمتکار :
_من جنی کیم هستم و ..
جونگکوک :
_و ایشون کیم تهیونگ خط قرمز منه ، متوجه شدی ؟
نگاه های جنی ، خدمتکار خیلی اذیتم میکرد
مدام از اول به تهیونگ با لبخندی ضایع خیره شده بود
تهیونگ :
_ماا..ما خیلی دوستای صمیمی ای هستیم برای همین اینو گفت
جونگکوک :
_آها
و به سمت اتاقم رفتم
تهیونگ : به اتاق خودم رفتم
گوشی جدیدمو برداشتم و روشن کردم
آخرین مدل بود درصورتیکه گوشی من ساده بود
کارت رو از جیبم برداشتم و به اسم و آدرسش نگاه کردم
_چونیونجون ..
مجدد کارتُ تو جیبمگذاشتم و خوابیدم
***
ده صبح :
تهیونگ :
سرمیز نشسته بودم و به زمین خیره..
_ببخشید..
جنی : چیزی لازم داری؟
_یه لیوان آب
جنی : چشم
و لیوان آبی دستم داد و تو یک حرکت کلشو سر کشیدم و نفس عمیقی کشیدم
صندلی رو عقب داد و کنارم نشست
جنی : اشکال نداره تهیونگ صدات کنم؟
_نه..نه راحت باش
جنی : آم تو گرایشت چیه ؟
_گرایشم؟
جونگکوک :
_میبینم بهتون خوش میگذره
جنی :
_بله درسته ، تهیونگ بعدا باهم صحبت میکنیم
چشمک*
جونگکوکی که قیافش کجوکوله شده*
تهیونگ :
_میخواستمامروز برم جایی
جونگکوک :
_برو
تهیونگ :
_جج..جدی؟؟؟؟
جونگکوک :
_گوشیتم ببر ، شماره خودمو توش سیو کردم
تهیونگ : گوشیمو برداشتم و تو مخاطبین رفتم
تنها مخاطبی که بود یک نفر بود که اونم..چیییی
با دیدنش از رو صندلی بلند شدم و داد زدم
_ددیی؟؟؟؟؟؟؟
جونگکوک :
_یا هیس میخوای آبروت بره؟ اصن ب جهنم برو شماره جنی رو سیو کن اصن دیروز چطور جرعت کردی بگی من فقط دوست صمیمتم هاا ؟
تهیونگ :
_راس میگی..باید شمارشو بگیرم بعدش چی سیوش کنم؟ جوجو ؟ کیوت ؟ یا لاو ؟
نگاهش کردم از عصبانیت دستاشو مشت کرده بود و صورتش قرمز شده بود
جونگکوک :
_اون..اون موقع..میکشمش
تهیونگ :
_منکه رفتم خدافظظ
و خنده ی ریزی کردم
...
تهیونگ : چشمام گرد شد.
_چه جور بیم..بیماری ایه ؟
یونجون :..
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
تهیونگ :
_پس این خانوم..خدمتکار جدیده؟
و به سرتاپاش با لبخند نگاهی انداختم
بعد به جونگکوک نگاه کردم
دست به سینه به دیوار تکیه داده بود و با کمی عصبانیت به زمین خیره بود
_جونگ..آقای جئون جونگکوک ؟
نزدیک گوشم شد و خیلی با جدیت گفت
_دوس دارم تو موقعیتهای دیگه ام اینجوری صدام بزنی ، شایدم اونقدری درد داشته باشی اسممو یادت بره
چشمام گرد شد
خدمتکار : من..ببخشید مشکلی هست ؟
تهیونگ :
_نه..نه اصلا بفرمایید
خدمتکار :
_من جنی کیم هستم و ..
جونگکوک :
_و ایشون کیم تهیونگ خط قرمز منه ، متوجه شدی ؟
نگاه های جنی ، خدمتکار خیلی اذیتم میکرد
مدام از اول به تهیونگ با لبخندی ضایع خیره شده بود
تهیونگ :
_ماا..ما خیلی دوستای صمیمی ای هستیم برای همین اینو گفت
جونگکوک :
_آها
و به سمت اتاقم رفتم
تهیونگ : به اتاق خودم رفتم
گوشی جدیدمو برداشتم و روشن کردم
آخرین مدل بود درصورتیکه گوشی من ساده بود
کارت رو از جیبم برداشتم و به اسم و آدرسش نگاه کردم
_چونیونجون ..
مجدد کارتُ تو جیبمگذاشتم و خوابیدم
***
ده صبح :
تهیونگ :
سرمیز نشسته بودم و به زمین خیره..
_ببخشید..
جنی : چیزی لازم داری؟
_یه لیوان آب
جنی : چشم
و لیوان آبی دستم داد و تو یک حرکت کلشو سر کشیدم و نفس عمیقی کشیدم
صندلی رو عقب داد و کنارم نشست
جنی : اشکال نداره تهیونگ صدات کنم؟
_نه..نه راحت باش
جنی : آم تو گرایشت چیه ؟
_گرایشم؟
جونگکوک :
_میبینم بهتون خوش میگذره
جنی :
_بله درسته ، تهیونگ بعدا باهم صحبت میکنیم
چشمک*
جونگکوکی که قیافش کجوکوله شده*
تهیونگ :
_میخواستمامروز برم جایی
جونگکوک :
_برو
تهیونگ :
_جج..جدی؟؟؟؟
جونگکوک :
_گوشیتم ببر ، شماره خودمو توش سیو کردم
تهیونگ : گوشیمو برداشتم و تو مخاطبین رفتم
تنها مخاطبی که بود یک نفر بود که اونم..چیییی
با دیدنش از رو صندلی بلند شدم و داد زدم
_ددیی؟؟؟؟؟؟؟
جونگکوک :
_یا هیس میخوای آبروت بره؟ اصن ب جهنم برو شماره جنی رو سیو کن اصن دیروز چطور جرعت کردی بگی من فقط دوست صمیمتم هاا ؟
تهیونگ :
_راس میگی..باید شمارشو بگیرم بعدش چی سیوش کنم؟ جوجو ؟ کیوت ؟ یا لاو ؟
نگاهش کردم از عصبانیت دستاشو مشت کرده بود و صورتش قرمز شده بود
جونگکوک :
_اون..اون موقع..میکشمش
تهیونگ :
_منکه رفتم خدافظظ
و خنده ی ریزی کردم
...
تهیونگ : چشمام گرد شد.
_چه جور بیم..بیماری ایه ؟
یونجون :..
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
۱۴.۵k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.