رمان دورترین نزدیک
#پارت_۴۱
+ چیزی نیست
برو بمیر دختره ی... نگاش ب من افتاد سینی و ازم گرفت
رها با نگاه تحقیر امیزش : دختر خانوم بلند شو لازم نکرده!
ملیسا : چ طرز حرف زدنه رها!
رها : ملیس جون من جات بودم اینهمه نمیذاشتم هرکسی ب داداشم نزدیک شه! اونم ...
ملیس : اگه میخای ادامه بدی از خونه مون برو بیرون!
+ ملی...
داد زدم - بسه تمومش کنید من میرم همین !
سری به نشونه تاسف واسه ماهور تکون دادم ک با تعجب نگام کرد ...
زدم بیرون
ملیس اومد دنبالم : ترانه از لجشم شده هیجا نمیری تا چشش در آد میخام ی جوری بزنیم امشب تو پرش!
-ملیس وللش بزار مث چی خوشحال باشه ک اره منم فلانم الم بلم
ملیسا : من بودم گفتم جا نمیزنم دیگ؟ سال جدید تلاش جدی! ب این زودی خسته شدی!
تو که میدونستی کارت سخته...
راس میگه خب!
- باشه چیکار کنیم؟!
ملیسا : یه شامی بپز این میخاد ماهور و خر کنه ببره بیرون ماهورعمرا از دسپختت بگذره!
- دیوونه ای؟ کی ماهور دسپخت منو پسندیده؟
ملیسا : بخدا از زیر زبونش کشیدم گف اره خوبه! ماهور اینو بگه کافیه زیادیه دیگ
- باشه ببینم من ضایع میشم یا اون!
ملیسا : خب پ بریم فعلا ی ذره خوشگل مشگل کنیم رها جون شام اینجاست چشش درآد من میشورمش قشنگ سر سفره تو فقط پایه باش ماهورم اگ دهن وا کنه حرف بزنه میپوکونمش...
تو اتاقی ملیس بودیم
ملی : ببین تتر خیلی خوشگل و جذابی اما بگم ک
- اما میخای بگی ک باید بشم عین این دخترع رها!
ملی : نه اه اه گندش بزنن اونو
میگم مشکلی داری با ارایش کردن؟ اخه ندیدم کلا زیاد ارایش کنی!
- نه خیلیم دووست اما دلشو نداشتم! ینی ذوقش نیس
ملی : کم کم باید ذوقش بیاد!
خندیدم و دیوونه ای نثارش کردم و اومدیم بیرون ساعت 19 بود چقد زود گذشت!
خب خب چیکار کنیم!!!
اوووم -ملی؟
ملیسا:جونم
- قیمه دوس؟
ملی : فک کن دوس نداشته باشه!
این کلا عاشق اینجوری غداهاس اه اگ این رها نمیومو مجبورش میکردم تو بریم بیرون!
- چی بگم!
ملی: هیچی برو دست ب کار شو
سری تکون دادم و رفتم تو آشپزخونه و دست به کار شدم خب تا من اینارو همه کاراشو بکنم و اینا همون 21 میشه ملی به اپن تکیه داده بود و نگام میکرد
- لنتی خوردیم تموم شدم!
ملی : خانوم نکه خیلی جیگیری شما واس همینه! معده بنده منتظر غذای خوشمزع شماس!
- ها بگو واس من نی وایسادی!
ملی : صد در صد
- دختره ی شکمو!
* * * *
منو ملیس نشسته بودیم تو هال و بوی غذام پخش شد تو اپارتمان
رها با سینی که واسه ماهور بودم اومد
ملی : بسلامتی تشریف میبری دیگ رها جون؟
رها با پوزخند جواب داد : اره ملیسا جون منو ماهور میریم!
ملیس ی پوزخند زد و اروم گف : تا ببینیم!
ماهور اومد پیشمون
رها : بریم دیگه ، شام بیرون؟!
+ رها اصا حسش نی! اما میگی باشه بریم
اه اه این ایکبیری کیه انقد ب حرفشی تو!! هووف
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #عاشقانه #عشق #دخترونه #love
+ چیزی نیست
برو بمیر دختره ی... نگاش ب من افتاد سینی و ازم گرفت
رها با نگاه تحقیر امیزش : دختر خانوم بلند شو لازم نکرده!
ملیسا : چ طرز حرف زدنه رها!
رها : ملیس جون من جات بودم اینهمه نمیذاشتم هرکسی ب داداشم نزدیک شه! اونم ...
ملیس : اگه میخای ادامه بدی از خونه مون برو بیرون!
+ ملی...
داد زدم - بسه تمومش کنید من میرم همین !
سری به نشونه تاسف واسه ماهور تکون دادم ک با تعجب نگام کرد ...
زدم بیرون
ملیس اومد دنبالم : ترانه از لجشم شده هیجا نمیری تا چشش در آد میخام ی جوری بزنیم امشب تو پرش!
-ملیس وللش بزار مث چی خوشحال باشه ک اره منم فلانم الم بلم
ملیسا : من بودم گفتم جا نمیزنم دیگ؟ سال جدید تلاش جدی! ب این زودی خسته شدی!
تو که میدونستی کارت سخته...
راس میگه خب!
- باشه چیکار کنیم؟!
ملیسا : یه شامی بپز این میخاد ماهور و خر کنه ببره بیرون ماهورعمرا از دسپختت بگذره!
- دیوونه ای؟ کی ماهور دسپخت منو پسندیده؟
ملیسا : بخدا از زیر زبونش کشیدم گف اره خوبه! ماهور اینو بگه کافیه زیادیه دیگ
- باشه ببینم من ضایع میشم یا اون!
ملیسا : خب پ بریم فعلا ی ذره خوشگل مشگل کنیم رها جون شام اینجاست چشش درآد من میشورمش قشنگ سر سفره تو فقط پایه باش ماهورم اگ دهن وا کنه حرف بزنه میپوکونمش...
تو اتاقی ملیس بودیم
ملی : ببین تتر خیلی خوشگل و جذابی اما بگم ک
- اما میخای بگی ک باید بشم عین این دخترع رها!
ملی : نه اه اه گندش بزنن اونو
میگم مشکلی داری با ارایش کردن؟ اخه ندیدم کلا زیاد ارایش کنی!
- نه خیلیم دووست اما دلشو نداشتم! ینی ذوقش نیس
ملی : کم کم باید ذوقش بیاد!
خندیدم و دیوونه ای نثارش کردم و اومدیم بیرون ساعت 19 بود چقد زود گذشت!
خب خب چیکار کنیم!!!
اوووم -ملی؟
ملیسا:جونم
- قیمه دوس؟
ملی : فک کن دوس نداشته باشه!
این کلا عاشق اینجوری غداهاس اه اگ این رها نمیومو مجبورش میکردم تو بریم بیرون!
- چی بگم!
ملی: هیچی برو دست ب کار شو
سری تکون دادم و رفتم تو آشپزخونه و دست به کار شدم خب تا من اینارو همه کاراشو بکنم و اینا همون 21 میشه ملی به اپن تکیه داده بود و نگام میکرد
- لنتی خوردیم تموم شدم!
ملی : خانوم نکه خیلی جیگیری شما واس همینه! معده بنده منتظر غذای خوشمزع شماس!
- ها بگو واس من نی وایسادی!
ملی : صد در صد
- دختره ی شکمو!
* * * *
منو ملیس نشسته بودیم تو هال و بوی غذام پخش شد تو اپارتمان
رها با سینی که واسه ماهور بودم اومد
ملی : بسلامتی تشریف میبری دیگ رها جون؟
رها با پوزخند جواب داد : اره ملیسا جون منو ماهور میریم!
ملیس ی پوزخند زد و اروم گف : تا ببینیم!
ماهور اومد پیشمون
رها : بریم دیگه ، شام بیرون؟!
+ رها اصا حسش نی! اما میگی باشه بریم
اه اه این ایکبیری کیه انقد ب حرفشی تو!! هووف
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #عاشقانه #عشق #دخترونه #love
۲۵.۵k
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.