قمارعشق

#قمار_عشق
#فیک
Part:13
&ا. ت خوبی. بزار کمکت کنم بلند شی
+ولم کن
&داری گریه میکنی
+چیزی نیست

ویو ا. ت
بلندشدم که از خونش برم بیرون اما وقتی پاشدم دلم تیر کشید و دوباره افتادم زمین

&ا. ت دلت درد میکنه بزار کمکت کنم
+اگه میخوای کمکم کنی منو ببرم خونم
&چرا؟
+از اینکه ریختت و ببینم متنفرم
&اوکی. پس گمشو بیرون از خونم(با داد)


ویو ا. ت
از حرفش بغضم گرفت و از خونش زدم بیرون
دلم درد میکرد
یه نیمکت پیدا کردم و نشستم....
ویو کوک
5ساعت پیش ا. ت از خونم زد بیرون خبری ازش نداشتم گوشیشم جا مونده بود خیلی نگرانش شده بودم نمیدونستم هم کجا دنبالش بگردم... زنگ زدم به یونگی شاید اون بدونه
(چون لینا و یانگسا پیشش هستن زنگ زد به یونگی)
٪الو سلام
&سلام میگم خبری از ا. ت نداری
٪مگه پیش تو نیست
&نه. دوستاش خبری ندارن
٪وایسا. یانگسا، لینا از ا. ت خبری ندارین
_نه. مگه پیش دوستت نیست
"چه اتفاقی برای ا. ت افتاده(با بغض)
# لینا نترس مطمئنم ا.ت حالش خوبه
" هوم جیمین


ویو ا.ت
رو نیمکت نشسته بودم و مثل چی اشک میریختم دل دردم خوب شده بود اما قلبم که بخاطر جونگ کوک درد میکرد نه تو افکار خودم بود که یه نفر اومد دستم رو گرفت و گفت باهام بیا با تقلای زیاد دستم رو از دستش کشیدم بیرون و گفتم نمیام که یه پارچه گذاشت رو دهنم و سیاهی...

دیگ خمارییی تا فرداااا😂
دیدگاه ها (۹)

#قمار_عشق #فیکPart:14ویو ا. ت پارچه گزاشت جلو دهنم و سیاهی.....

#قمار_عشق #فیک Part:15دیدم که یونا داره با اون ناخونای درازش...

#قمار_عشق #فیک Part: 12ویو کوک صبح با صدای زنگ در از خواب پا...

#قمار_عشق #فیکPart:11وارــدش کردم که یه جیغ بنفش کشید فرصت ن...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

پارت ۴۵ فیک ازدواج مافیایی

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط