Part 49
Part 49
کوک :😑😑
کوک :چه میخوای خب
ات: اهم اهم 🧐 کنتاکی پیتزا موچی نوشابه کورن داگ بله همینا ببین چه قدر کم
کوک: خیلی کمه
ات :بله میدونم خیلی به فکرتم
کوک: خیلی
ات: بله دیگه( میبوستت)
کوک: آخيش یدونه دیگه
(ات دوباره میبوسه کوک رو )
کوک: 🤤🤤
کوک: لحظه شماری میکنم برای شب عروسیمون
ات :☺️ (خجالت میکشع)
کوک: وای قدااااا گوگولییی
ات: کوککک نکن خجالت میکشم
کوک: من دوست دارم وقتی خجالت میکشی
ات: خنده *
(ویو کوک )
رفتم برات غذایی که میخواسته گرفتم براش بردم تو ماشین بهش دادم
کوک: بیا
ات: میدونستی خیلی عاشقتم
کوک: خنده *
ات :حاضرم همین الان بکنیم
کوک: خودمم دلم خیلی میاد ولی گذاشتم تلافیشو توی شب عروسی بکنم
ات :خدا به دادم برسه برای عروسی
کوک: خنده **
(ویو ات)
غذا ها رو خوردیم و رفتیم به سمت خونه تو راه ما هم کلی شوخی کردیم که بعد نیم ساعت رسیدیم از ماشین پیاده شدم رفتم تو خونه رفتم تو اتاقمون میخواستم لباسمو عوض کنم که یهو کوک اومد
ات :ع..عههه کوک برو بیرون دارم لباس عوض میکنم
کوک: رومو بر میگردونم
ات: نه تو میبینی
کوک: بخدا نمیبینم
ات :هوففف باشه ولی تا نگفتم روتو بر نگردونی هاا
کوک: باشه باش
(ویو کوک)
رو برگردوندم از شانسم یه آینه جلوم بود تو اون اینه ات رو دیدم عووففف چه بدنی داشت شت تحریک نشو تحریک نشو
کوک: ات پوشیدی
ات :اره اره
(ویو کوک)
چون خیلی تحریک شده بودم سریع رفتمم حموم زیر آب سرد و بعد از ۱۵ دقیقه بود از زیر آب کمی از تحریکیم خوابید چون نمیخواستم الان با آت رابطه داشته باشم خودمو کنترل کردم و رفتم یه قهوهام درست کردم
ات :کوکی خوبی
کوک: اره بیب خوبم
ادامه دارد
کوک :😑😑
کوک :چه میخوای خب
ات: اهم اهم 🧐 کنتاکی پیتزا موچی نوشابه کورن داگ بله همینا ببین چه قدر کم
کوک: خیلی کمه
ات :بله میدونم خیلی به فکرتم
کوک: خیلی
ات: بله دیگه( میبوستت)
کوک: آخيش یدونه دیگه
(ات دوباره میبوسه کوک رو )
کوک: 🤤🤤
کوک: لحظه شماری میکنم برای شب عروسیمون
ات :☺️ (خجالت میکشع)
کوک: وای قدااااا گوگولییی
ات: کوککک نکن خجالت میکشم
کوک: من دوست دارم وقتی خجالت میکشی
ات: خنده *
(ویو کوک )
رفتم برات غذایی که میخواسته گرفتم براش بردم تو ماشین بهش دادم
کوک: بیا
ات: میدونستی خیلی عاشقتم
کوک: خنده *
ات :حاضرم همین الان بکنیم
کوک: خودمم دلم خیلی میاد ولی گذاشتم تلافیشو توی شب عروسی بکنم
ات :خدا به دادم برسه برای عروسی
کوک: خنده **
(ویو ات)
غذا ها رو خوردیم و رفتیم به سمت خونه تو راه ما هم کلی شوخی کردیم که بعد نیم ساعت رسیدیم از ماشین پیاده شدم رفتم تو خونه رفتم تو اتاقمون میخواستم لباسمو عوض کنم که یهو کوک اومد
ات :ع..عههه کوک برو بیرون دارم لباس عوض میکنم
کوک: رومو بر میگردونم
ات: نه تو میبینی
کوک: بخدا نمیبینم
ات :هوففف باشه ولی تا نگفتم روتو بر نگردونی هاا
کوک: باشه باش
(ویو کوک)
رو برگردوندم از شانسم یه آینه جلوم بود تو اون اینه ات رو دیدم عووففف چه بدنی داشت شت تحریک نشو تحریک نشو
کوک: ات پوشیدی
ات :اره اره
(ویو کوک)
چون خیلی تحریک شده بودم سریع رفتمم حموم زیر آب سرد و بعد از ۱۵ دقیقه بود از زیر آب کمی از تحریکیم خوابید چون نمیخواستم الان با آت رابطه داشته باشم خودمو کنترل کردم و رفتم یه قهوهام درست کردم
ات :کوکی خوبی
کوک: اره بیب خوبم
ادامه دارد
۲۷.۹k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.