Part 51
Part 51
کوک : هومم (با صدای گرفته )
ات : پاشو برات سوپ درست کردم
(ویو ات )
ساعت ۹ بود رفتم برای کوک سوپ درست کردم صبر کردم تا بیدار شه تا با هم بخوریم
(ویو کوک )
با سردرد بدی از خواب بیدار شدم و فهمیدم سرما خوردم دیروز ات هی بهم گفت نرو بیرون ولی من به حرفش گوش نکردم رفتم آخرشم کارم به اینجا کشید بعد ات برات سوپ درست کردم منم رفتم پایین ات برام سوپ کشید و خوردم و رفتم رو مبل دراز کشیدم
ات :کوک بزار ببینم چقدر تب داری
(ویو ات )
تب کوک رو چک کردم دیدم رو ۳۸ درجه بود یه درجه تب داشت برای همین یه قرص دیگه بهش دادم و براش شیر گرم با عسل آماده کردم تا بخوره چون بهم گفته بود گلوش درد میکنه
ات : بیا این بخوره تا گلوت بهتر بشه
کوک : مرسی عشقم ولی نیاز نبود کل شبو بیدار بمونی بیا بخواب
(ویو ات )
رفتم بغل کوک دراز کشیدم نفهمیدم چطور ولی چشام کم کم سنگین شد و خوابم برد
(بعد از یک ساعت )
ات : عوممم کوک بهتری ( خوابالو)
کوک : خنده **
کوک : تو هنوز به فکر منی اره بهترم
ات : خب بزار تبتو بگیرم
ات : هومم خوبه ۳۷.۵ نیم درجه تب داری
کوک: بیب ببخشید
ات : براچی ؟؟
کوک : که به حرفت گوش ندادم و رفتم بیرون خیلی الان داری خسته میشی
ات : نه من حالم خوبه تازه هم اشکالی نداره سرما خوردن چیز خیلی عادیه
کوک : هومم خیلی ممنون که مراقبمی
ات : خواهش میکنم (کوک رو بغل میکنه )
(دو روز بعد )
(ویو ات)
کوک حالش بهتر شده و امروز میخوایم بریم خونه لیا و تهیونگ
(پرش زمانی به خونه لیا و تهیونگ )
ات: عرررر لیااا جونممم
لیا : اتتتتت دلم برات خیلی تنگ شده بود
ات : وایی منم
لیا : میدونی الان چی میچسبه
ات : چسب
لیا: بی نمک
ات : نمک در نمک دان شوری ندارد بتمن با کسی شوخی نداره
لیا : خنده **
ات : خنده **
کوک و تهیونگ: 🤨🤨
تهیونگ: دخترن دیگه ولشون کن
ات : میگم لیا چرا شکمت اومده جلو
لیا : امممم چیزی نیست
تهیونگ: نه هیچی نیست ولش کن بیاین بشینین
کوک : نظرتون چیه یه شاتی بزنیم
لیا : من نمیتونم
ات : حامله ای
لیا : نه ن.نههه
ات : به من دروغ نگو
لیا : خب اره
کوک : 😳
کوک : داداش چقدر زود دست به کار شدین
تهیونگ : بله دیگه بچه دوست داریم
کوک : نیگا ات یاد بگیر
ات : بعد از عروسی
کوک : گگگگ
ادامه دارد
پارت ۵۲ رو تا عصر میزارم
کوک : هومم (با صدای گرفته )
ات : پاشو برات سوپ درست کردم
(ویو ات )
ساعت ۹ بود رفتم برای کوک سوپ درست کردم صبر کردم تا بیدار شه تا با هم بخوریم
(ویو کوک )
با سردرد بدی از خواب بیدار شدم و فهمیدم سرما خوردم دیروز ات هی بهم گفت نرو بیرون ولی من به حرفش گوش نکردم رفتم آخرشم کارم به اینجا کشید بعد ات برات سوپ درست کردم منم رفتم پایین ات برام سوپ کشید و خوردم و رفتم رو مبل دراز کشیدم
ات :کوک بزار ببینم چقدر تب داری
(ویو ات )
تب کوک رو چک کردم دیدم رو ۳۸ درجه بود یه درجه تب داشت برای همین یه قرص دیگه بهش دادم و براش شیر گرم با عسل آماده کردم تا بخوره چون بهم گفته بود گلوش درد میکنه
ات : بیا این بخوره تا گلوت بهتر بشه
کوک : مرسی عشقم ولی نیاز نبود کل شبو بیدار بمونی بیا بخواب
(ویو ات )
رفتم بغل کوک دراز کشیدم نفهمیدم چطور ولی چشام کم کم سنگین شد و خوابم برد
(بعد از یک ساعت )
ات : عوممم کوک بهتری ( خوابالو)
کوک : خنده **
کوک : تو هنوز به فکر منی اره بهترم
ات : خب بزار تبتو بگیرم
ات : هومم خوبه ۳۷.۵ نیم درجه تب داری
کوک: بیب ببخشید
ات : براچی ؟؟
کوک : که به حرفت گوش ندادم و رفتم بیرون خیلی الان داری خسته میشی
ات : نه من حالم خوبه تازه هم اشکالی نداره سرما خوردن چیز خیلی عادیه
کوک : هومم خیلی ممنون که مراقبمی
ات : خواهش میکنم (کوک رو بغل میکنه )
(دو روز بعد )
(ویو ات)
کوک حالش بهتر شده و امروز میخوایم بریم خونه لیا و تهیونگ
(پرش زمانی به خونه لیا و تهیونگ )
ات: عرررر لیااا جونممم
لیا : اتتتتت دلم برات خیلی تنگ شده بود
ات : وایی منم
لیا : میدونی الان چی میچسبه
ات : چسب
لیا: بی نمک
ات : نمک در نمک دان شوری ندارد بتمن با کسی شوخی نداره
لیا : خنده **
ات : خنده **
کوک و تهیونگ: 🤨🤨
تهیونگ: دخترن دیگه ولشون کن
ات : میگم لیا چرا شکمت اومده جلو
لیا : امممم چیزی نیست
تهیونگ: نه هیچی نیست ولش کن بیاین بشینین
کوک : نظرتون چیه یه شاتی بزنیم
لیا : من نمیتونم
ات : حامله ای
لیا : نه ن.نههه
ات : به من دروغ نگو
لیا : خب اره
کوک : 😳
کوک : داداش چقدر زود دست به کار شدین
تهیونگ : بله دیگه بچه دوست داریم
کوک : نیگا ات یاد بگیر
ات : بعد از عروسی
کوک : گگگگ
ادامه دارد
پارت ۵۲ رو تا عصر میزارم
۲۸.۰k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.