Part 50
Part 50
ات : کوکی خوبی
کوک : اره بیب خوبم
ات: ولی آخه خیلی عرق کردی
کوک: میشه برام قهوه درست کن
ات :حتما
(ویو ات )
برای کوک قهوشو آماده کردم و بردم براش نمیدونم چش شده بود ۱۰ بار ازش پرسیدم ولی جوابمو نداد
ات: کوک من نگرانتم نکنه سرما خوردی
کوک: وا ات بخدا خوبم نمی تونم از دوست
دخترم درخواست کنم برام قهوه درست کن
ات :میگفتی زنم بهتر بود
کوک : خنده **
کوک : خب پس نمیتونم از زنم درخواست کنم برام قهوه درست کنه
ات : چرا میتونی
کوک : خوب پس الان برای چی نگرانی من که حالم خوبه
ات : هوم زیادی نگران شدم
کوک : من میرم تو حیاط
ات: نههه سرما میخوری عرقم کردی
کوک : نترس چیزیم نمیشه
ات : نههه کوک سرما خوردی به من چه
(ویو کوک )
رفتم پیش آت بغلش کردم از پشت و گردنشو بوسیدم و گفتم
کوک : کوچولو من نترس چیزیم نمیشه
(ویو ات )
کوک بعد از چند دقیقه بیرون موندن اومد تو بعدش گفتم بریم بخوابیم اونم موافقت کرد رفتیم رو تخت رفتم بغلش کردم فهمیدم که بوی سیگار میده پیرهنش
ات : کوککک
کوک : هاا ها بله چیشده
ات : سیگار کشیدی
کوک : نه
ات : 🤨🤨
کوک : خب اره
ات : مگه من نگفتم نکش برات بده
کوک : بخاطر تو دو ماهه نکشیدم بیب باید بلخره بعضی وقتا اجازه بدی
ات : هوفف باشه ولی قول بده زیاده نکشی
کوک : باش قول میدم خانم کوچولوی من
(ویو ات )
توی بغل کوک خوابم برد.....ولی بعد ساعت ۲ و اینا بود که صدای ناله به گوشم خورد بیدار شدم دیدن کوک عرق کرده دستمو گذاشتم رو پیشونیش دیدم خیلی داغ کرده ده بار بهش گفتم نره بیرون ولی مگه این بچه به حرف گوش میده رفتم یه دستمال خیس آوردم و گذاشتم روی پیشونیش بعد از نیم ساعت دوباره چیک کردم هنوز داغ بود مجبور شدم بیدارش کنم
ات:کوک کوکیی بیدار شو
کوک :سرفه* آه وایی سرمم
ات : میدونم میدونم بیا این قرص تو بخور تا حالت بهتر بشه
کوک : قرصشو میخوره و دوباره میخوابه **
(ویو ات )
دوباره دستمال روی پیشونیش گذاشتم و بعد نیم ساعت چک کردم دیدم تبش اومده پایین ولی خوابن نمیبرد برای همین تا صبح کنارش بیدار بودم
(پرش زمانی به ساعت ۱۱ صبح )
ات : کوک کوکیی نمیخوای بیدار بشی
کوک : هوممم (با صدای گرفته )
ادامه دارد
ات : کوکی خوبی
کوک : اره بیب خوبم
ات: ولی آخه خیلی عرق کردی
کوک: میشه برام قهوه درست کن
ات :حتما
(ویو ات )
برای کوک قهوشو آماده کردم و بردم براش نمیدونم چش شده بود ۱۰ بار ازش پرسیدم ولی جوابمو نداد
ات: کوک من نگرانتم نکنه سرما خوردی
کوک: وا ات بخدا خوبم نمی تونم از دوست
دخترم درخواست کنم برام قهوه درست کن
ات :میگفتی زنم بهتر بود
کوک : خنده **
کوک : خب پس نمیتونم از زنم درخواست کنم برام قهوه درست کنه
ات : چرا میتونی
کوک : خوب پس الان برای چی نگرانی من که حالم خوبه
ات : هوم زیادی نگران شدم
کوک : من میرم تو حیاط
ات: نههه سرما میخوری عرقم کردی
کوک : نترس چیزیم نمیشه
ات : نههه کوک سرما خوردی به من چه
(ویو کوک )
رفتم پیش آت بغلش کردم از پشت و گردنشو بوسیدم و گفتم
کوک : کوچولو من نترس چیزیم نمیشه
(ویو ات )
کوک بعد از چند دقیقه بیرون موندن اومد تو بعدش گفتم بریم بخوابیم اونم موافقت کرد رفتیم رو تخت رفتم بغلش کردم فهمیدم که بوی سیگار میده پیرهنش
ات : کوککک
کوک : هاا ها بله چیشده
ات : سیگار کشیدی
کوک : نه
ات : 🤨🤨
کوک : خب اره
ات : مگه من نگفتم نکش برات بده
کوک : بخاطر تو دو ماهه نکشیدم بیب باید بلخره بعضی وقتا اجازه بدی
ات : هوفف باشه ولی قول بده زیاده نکشی
کوک : باش قول میدم خانم کوچولوی من
(ویو ات )
توی بغل کوک خوابم برد.....ولی بعد ساعت ۲ و اینا بود که صدای ناله به گوشم خورد بیدار شدم دیدن کوک عرق کرده دستمو گذاشتم رو پیشونیش دیدم خیلی داغ کرده ده بار بهش گفتم نره بیرون ولی مگه این بچه به حرف گوش میده رفتم یه دستمال خیس آوردم و گذاشتم روی پیشونیش بعد از نیم ساعت دوباره چیک کردم هنوز داغ بود مجبور شدم بیدارش کنم
ات:کوک کوکیی بیدار شو
کوک :سرفه* آه وایی سرمم
ات : میدونم میدونم بیا این قرص تو بخور تا حالت بهتر بشه
کوک : قرصشو میخوره و دوباره میخوابه **
(ویو ات )
دوباره دستمال روی پیشونیش گذاشتم و بعد نیم ساعت چک کردم دیدم تبش اومده پایین ولی خوابن نمیبرد برای همین تا صبح کنارش بیدار بودم
(پرش زمانی به ساعت ۱۱ صبح )
ات : کوک کوکیی نمیخوای بیدار بشی
کوک : هوممم (با صدای گرفته )
ادامه دارد
۲۵.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.