🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده
#پارت280
#جلد_دوم
غمگین گفتم اما مطمئنی که بعد دنیا اومدن بچه شر کیمیا از زندگی ما کم میشه؟
پدر و مادرتو اونو میخوان دوسش دارن الان گذاشتنش روی چشمشون من چی؟
من اصلا براشون مهم هستم ارزشی براشون دارم؟
با چشمای غمگین به صورتم خیره شد و گفت
_مهم اینه پدر و مادرم هر چقدر اونو دوست داشته باشن من دوسش ندارم
این دوست داشتن اونا به چه دردی میخوره؟
برای من تو مهمی من فقط تورو میخام مهمتر از همه اون فقط و فقط یه رحم اجارهایه اما تو زن منی اسم تو توی شناسنامم توی قلبم توی زندگیم حک شده و هرگز بیرون نمیاد...
با اینکه حق با اهورا بود و واقعیت زندگی ما هم این بود که اهورا ازش حرف میزد اما باز ترسی توی دلم بود که تا وقتی که این زن از زندگیم بیرون نمی رفت از من جدا نمیشد رو به اهورا گفتم
حق با توعه اما من تا وقتی که کیمیا توی زندگیمون هست با تو یکجا زندگی نمیکنم
این همه صبر کردیم این چند ماه آخرم صبر میکنیم تا ببینیم چی برامون پیش میاد...
اما من اینجا و پیش تو نمیمونم ترجیح میدم با راحیل زندگی کنم اونجا آرامش بیشتری دارم چون اگر نزدیک تو باشم هر باری که اون زن به تو زنگ میزنه و پیام میده من عصبی میشم حالم بدمیشه و تو مطمئنم اینو نمیخوای ...
کلافه دستی به صورتش کشید و گفت
_گاهی اوقات آرزو می کنم بمیرم و این همه درد مصیبت تموم شه..
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خان_زاده
#پارت280
#جلد_دوم
غمگین گفتم اما مطمئنی که بعد دنیا اومدن بچه شر کیمیا از زندگی ما کم میشه؟
پدر و مادرتو اونو میخوان دوسش دارن الان گذاشتنش روی چشمشون من چی؟
من اصلا براشون مهم هستم ارزشی براشون دارم؟
با چشمای غمگین به صورتم خیره شد و گفت
_مهم اینه پدر و مادرم هر چقدر اونو دوست داشته باشن من دوسش ندارم
این دوست داشتن اونا به چه دردی میخوره؟
برای من تو مهمی من فقط تورو میخام مهمتر از همه اون فقط و فقط یه رحم اجارهایه اما تو زن منی اسم تو توی شناسنامم توی قلبم توی زندگیم حک شده و هرگز بیرون نمیاد...
با اینکه حق با اهورا بود و واقعیت زندگی ما هم این بود که اهورا ازش حرف میزد اما باز ترسی توی دلم بود که تا وقتی که این زن از زندگیم بیرون نمی رفت از من جدا نمیشد رو به اهورا گفتم
حق با توعه اما من تا وقتی که کیمیا توی زندگیمون هست با تو یکجا زندگی نمیکنم
این همه صبر کردیم این چند ماه آخرم صبر میکنیم تا ببینیم چی برامون پیش میاد...
اما من اینجا و پیش تو نمیمونم ترجیح میدم با راحیل زندگی کنم اونجا آرامش بیشتری دارم چون اگر نزدیک تو باشم هر باری که اون زن به تو زنگ میزنه و پیام میده من عصبی میشم حالم بدمیشه و تو مطمئنم اینو نمیخوای ...
کلافه دستی به صورتش کشید و گفت
_گاهی اوقات آرزو می کنم بمیرم و این همه درد مصیبت تموم شه..
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۸.۰k
۱۹ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.