"وقتی زود قضاوتت کرد"
"وقتی زود قضاوتت کرد"
p12.آخر
سرعتم خیلی زیاد بود و با وجود اشکام نمیتونستم درست جلو مو ببینم که یهو چراغی جلوم روشن شد و سیاهی .....
"ویو سوهو"
مینی رو سوار ماشین کردم و خودم هم سوار شدم با تمام سرعت میروندم فهمیدم اون پسر هم دنبالمه بیخیال نگاهی به پیکر بی جون مین ها انداختم بزور داشت نفس می کشید
& آبجی جونم تحمل کن حالت خوب میشه چیزیت نمیشه تو سگ جون تر از این حرفایی لطفاً تحمل کن بخاطر من «گریه شدید»
رسیدم به بیمارستان مین ها رو بغل کردم و وارد بیمارستان شدم
& کمک دکتر کسی اینجا نیست«اشک»
•چیشده چه اتفاقی افتاده
،& ق.. قلبش نمیزنه « گریه بسیار شدید»
• بزارینش روی تخت و زود ببرینش اتاق عمل "روبه پرستاره"
پرستار: چشم
زود زود مین هارو رو تخت گذاشتن و رفتن طرف اتاق عمل دکتر گفت دی در منتظر بمونم همینجوری اشک می ریختم
اون تنها کسی بود که از خانوادم باقیمانده بود ....همینجوری گریه می کردم که یکی دیگه رو هم بردن اتاق عمل کناریش
وقتی خوب دیدمش همون پسره بود(منظورش تهیونگه) سر و صورتش خونی رفتم سمت پرستار و ازش پرسیدم
& ببخشید چه اتفاقی افتاده « اشک »
پرستار: تصادف کردن ببخشید باید برم
پرستار رفت و منم رفتم سر صندلی نشستم و گریه میکردم
که گوشی مین ها ک با من بود زنگ خورد ( خر نازم) از اسمی که ثبت کرده بود فهمیدم هاریه گوشی رو جواب دادم
"مکالمه "
/ سلام شرکم کجایی
& هق هاری هق « دوباره گریه شدید»
/ وا سوهو چی شده چرا گریه میکنی هاری کجاست«نگران»
& مین ها هق رفته هق اتاق عمل « گریه خلاصه تموم حرفاشون با گریه و بغض »
/ چییییییی کجایی کدوم بیمارستان
& بیمارستان____
/ خودم رو میرسونم
"ویو هاری "
بعد از اینکه سوهو اون حرف رو زد انگار ی سطل آب یخ ریختن روم بعد گرفتن آدرس بدو بدو سوار ماشینم شدم و به بیمارستان رفتم
ویو رسیدن به بیمارستان
سریع از ماشین پیاده شدم و وارد بیمارستان شدم رفتم سمت پذیرش
/ ببخشید اتاق خانم لی مین ها کدومه « گفتم همه حرفا بغض یا گریه سگیه»
@ااام اتاق 12 طبقه دوم اتاق عمل
/ ممنون
مثل جت رفتم خودم رو رسوندم که سوهو رو روی صندلی دیدم رفتم کنارش نشستم دستم رو روی شونش گذاشتم
/ سوهی مین ها کجاست
& هق ی ساعته توی هق اتاق عمل هق هستش هققققق
/گریه نکن خوب میشه من میدونم
بعد چند دقیقه صدای پا اومد سرم رو از روی دستام بلند کردم اعضا بودن
/ اینجا چه غلطی میکنین«داد»
جیمین: ته هم اینجاست شما چیکار می کنین« بغض»
&هه ما چیکار میکنیم دسته گلم رو سالم تحویلتون دادم شما باهاش چیکار کردین اون رو پر پر کردین « عصبانی»
کوک: چیشده « نگران »
/ دو ساعت توی اون اتاق کوفتی جون میده می فهمید «داد با گریه»
خوب اینم پارت آخر
p12.آخر
سرعتم خیلی زیاد بود و با وجود اشکام نمیتونستم درست جلو مو ببینم که یهو چراغی جلوم روشن شد و سیاهی .....
"ویو سوهو"
مینی رو سوار ماشین کردم و خودم هم سوار شدم با تمام سرعت میروندم فهمیدم اون پسر هم دنبالمه بیخیال نگاهی به پیکر بی جون مین ها انداختم بزور داشت نفس می کشید
& آبجی جونم تحمل کن حالت خوب میشه چیزیت نمیشه تو سگ جون تر از این حرفایی لطفاً تحمل کن بخاطر من «گریه شدید»
رسیدم به بیمارستان مین ها رو بغل کردم و وارد بیمارستان شدم
& کمک دکتر کسی اینجا نیست«اشک»
•چیشده چه اتفاقی افتاده
،& ق.. قلبش نمیزنه « گریه بسیار شدید»
• بزارینش روی تخت و زود ببرینش اتاق عمل "روبه پرستاره"
پرستار: چشم
زود زود مین هارو رو تخت گذاشتن و رفتن طرف اتاق عمل دکتر گفت دی در منتظر بمونم همینجوری اشک می ریختم
اون تنها کسی بود که از خانوادم باقیمانده بود ....همینجوری گریه می کردم که یکی دیگه رو هم بردن اتاق عمل کناریش
وقتی خوب دیدمش همون پسره بود(منظورش تهیونگه) سر و صورتش خونی رفتم سمت پرستار و ازش پرسیدم
& ببخشید چه اتفاقی افتاده « اشک »
پرستار: تصادف کردن ببخشید باید برم
پرستار رفت و منم رفتم سر صندلی نشستم و گریه میکردم
که گوشی مین ها ک با من بود زنگ خورد ( خر نازم) از اسمی که ثبت کرده بود فهمیدم هاریه گوشی رو جواب دادم
"مکالمه "
/ سلام شرکم کجایی
& هق هاری هق « دوباره گریه شدید»
/ وا سوهو چی شده چرا گریه میکنی هاری کجاست«نگران»
& مین ها هق رفته هق اتاق عمل « گریه خلاصه تموم حرفاشون با گریه و بغض »
/ چییییییی کجایی کدوم بیمارستان
& بیمارستان____
/ خودم رو میرسونم
"ویو هاری "
بعد از اینکه سوهو اون حرف رو زد انگار ی سطل آب یخ ریختن روم بعد گرفتن آدرس بدو بدو سوار ماشینم شدم و به بیمارستان رفتم
ویو رسیدن به بیمارستان
سریع از ماشین پیاده شدم و وارد بیمارستان شدم رفتم سمت پذیرش
/ ببخشید اتاق خانم لی مین ها کدومه « گفتم همه حرفا بغض یا گریه سگیه»
@ااام اتاق 12 طبقه دوم اتاق عمل
/ ممنون
مثل جت رفتم خودم رو رسوندم که سوهو رو روی صندلی دیدم رفتم کنارش نشستم دستم رو روی شونش گذاشتم
/ سوهی مین ها کجاست
& هق ی ساعته توی هق اتاق عمل هق هستش هققققق
/گریه نکن خوب میشه من میدونم
بعد چند دقیقه صدای پا اومد سرم رو از روی دستام بلند کردم اعضا بودن
/ اینجا چه غلطی میکنین«داد»
جیمین: ته هم اینجاست شما چیکار می کنین« بغض»
&هه ما چیکار میکنیم دسته گلم رو سالم تحویلتون دادم شما باهاش چیکار کردین اون رو پر پر کردین « عصبانی»
کوک: چیشده « نگران »
/ دو ساعت توی اون اتاق کوفتی جون میده می فهمید «داد با گریه»
خوب اینم پارت آخر
۱۳.۹k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.