من عاشق یک مافیا شدم( پارت ۹)
من عاشق یک مافیا شدم( پارت ۹)
بعد چونمو ول کرد
رفتیم عمارت میخواستم پیاده بشم که گفت
& همینجا بشین تا بیام
رفت داخل عمارت و بعد برگشت و دوباره سوار ماشین شد و راه افتاد منم حرفی نمیزدم روبه روی یه مغازه واستاد و پیاده شد و درو برای من باز کرد
* چرا آمدیم اینجا
& میخوام خرید کنیم
* اما .......
نزاشت ادامه حرفمو بزنم و دستمو کشید و منو برد داخل یک سبد برداشت و از همون اول کلی لباس توش گذاشت و منو برد سمت پرو و سبد رو داد دستم
& اینا رو بپوش و بیا تا من ببینم
* این همه رو بپوشم
& اره زود برو
رفتم داخل اتاق پرو و یکی یکی همرک پوشیدم میرفتم بیرون و جونگ کوک همه رو نگاه میکرد بعضیا رو تایید میکرد و میگفت بزارمشون پیشش تا بخرشون بعضیا هم تایید نمیکرد نوبت آخرین لباس بود تنم کردمش رنگش قرمز بود و کوتاه بود انگار لباس مهمونی بود رفتم بیرون جونگ کوک سرش توی گوشیش بود
* اهم
سرش رو آورد بیرون و منو یه نگاه انداخت
& نچ این خیلی بازه همه جات دیده میشه
خواستم برم درش بیارم که
& صبر کن اینم بردار ولی فقط باید کنار خودم بپوشیش
رفتم داخل پرو و درش آوردم و امدم بیرون اونم گذاشتم کنار لباس های انتخاب شده یک خانمی امد و لباس های انتخاب شده رو برداشت و برد ماهم رفتیم اونجا لباس ها رو یکی یکی حساب کرد و گذاشت داخل چندتا پاکت و پاکت هارو داد دست جونگ کوک
جونگ کوک حسابشون کرد و رفتیم بیرون کوک خرید ها رو گذاشت داخل صندوق و حرکت کرد به یه مغازه رسیدیم کوک کارتش رو داد بهم
& اینجا من نمیتونم باهات بیام برو تو و خودت برس رمزش .... هست و فکر فرار به سرت نزنه چون میدونی که میتونم پیدات کنم
سرمو به معنی باشه تکون دادم و پیاده شدم رفتم داخل مغازه
مغازه لباس زیر فروشی بود چند تا خریدم و امدم بیرون (تو اصلا صدتا بخر کارت جونگ کوکه نگران نباش)
سوار ماشین شدم پاکت لباس زیر رو گذاشتم روی صندلی پشت کوک راه افتاد و رفت یه مغازه دیگه برای لوازم آرایش بود همه برند ها رو داشت پیاده شد درو واسه منم باز کرد (خودت دست نداری که اون باید درو باز کنه 🤌😐)
رفتیم داخل همه لوازم آرایشی ها رو داشت
& خب برو بردار
* آخه من لازم دارم
& خودم باید دست بکار بشم
خب بچه ها پارت ۱۰ تقریبا آماده هست
بعد چونمو ول کرد
رفتیم عمارت میخواستم پیاده بشم که گفت
& همینجا بشین تا بیام
رفت داخل عمارت و بعد برگشت و دوباره سوار ماشین شد و راه افتاد منم حرفی نمیزدم روبه روی یه مغازه واستاد و پیاده شد و درو برای من باز کرد
* چرا آمدیم اینجا
& میخوام خرید کنیم
* اما .......
نزاشت ادامه حرفمو بزنم و دستمو کشید و منو برد داخل یک سبد برداشت و از همون اول کلی لباس توش گذاشت و منو برد سمت پرو و سبد رو داد دستم
& اینا رو بپوش و بیا تا من ببینم
* این همه رو بپوشم
& اره زود برو
رفتم داخل اتاق پرو و یکی یکی همرک پوشیدم میرفتم بیرون و جونگ کوک همه رو نگاه میکرد بعضیا رو تایید میکرد و میگفت بزارمشون پیشش تا بخرشون بعضیا هم تایید نمیکرد نوبت آخرین لباس بود تنم کردمش رنگش قرمز بود و کوتاه بود انگار لباس مهمونی بود رفتم بیرون جونگ کوک سرش توی گوشیش بود
* اهم
سرش رو آورد بیرون و منو یه نگاه انداخت
& نچ این خیلی بازه همه جات دیده میشه
خواستم برم درش بیارم که
& صبر کن اینم بردار ولی فقط باید کنار خودم بپوشیش
رفتم داخل پرو و درش آوردم و امدم بیرون اونم گذاشتم کنار لباس های انتخاب شده یک خانمی امد و لباس های انتخاب شده رو برداشت و برد ماهم رفتیم اونجا لباس ها رو یکی یکی حساب کرد و گذاشت داخل چندتا پاکت و پاکت هارو داد دست جونگ کوک
جونگ کوک حسابشون کرد و رفتیم بیرون کوک خرید ها رو گذاشت داخل صندوق و حرکت کرد به یه مغازه رسیدیم کوک کارتش رو داد بهم
& اینجا من نمیتونم باهات بیام برو تو و خودت برس رمزش .... هست و فکر فرار به سرت نزنه چون میدونی که میتونم پیدات کنم
سرمو به معنی باشه تکون دادم و پیاده شدم رفتم داخل مغازه
مغازه لباس زیر فروشی بود چند تا خریدم و امدم بیرون (تو اصلا صدتا بخر کارت جونگ کوکه نگران نباش)
سوار ماشین شدم پاکت لباس زیر رو گذاشتم روی صندلی پشت کوک راه افتاد و رفت یه مغازه دیگه برای لوازم آرایش بود همه برند ها رو داشت پیاده شد درو واسه منم باز کرد (خودت دست نداری که اون باید درو باز کنه 🤌😐)
رفتیم داخل همه لوازم آرایشی ها رو داشت
& خب برو بردار
* آخه من لازم دارم
& خودم باید دست بکار بشم
خب بچه ها پارت ۱۰ تقریبا آماده هست
۱۱۴.۱k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.