دخترباغبان

#دختر_باغبان 🌱

#پارت_57

+ایشششش

جیمینااا

جیمین:چته آروم تر الان بیدار میشه پدرمون رو در میاره.

+دست جیمینو گرفتم و بردم توی آشپزخونه.

جیمین:باز میخوای چیکار کنی؟

+این بادکنک هارو میبینی؟

جیمین:آره

+می‌خوام توشون آب کنم.

جیمین:خب

+خب نداره دیگه می‌خوام بندازمش رو سر یونگی بعد فرار کنم.
ولی تو باید کمکم کنی.

جیمین:عمرن

+اگه کمک نکنی موچی هاتو میخورم.

جیمین:چرا پای موچی هامو وسط میکشی؟

+موچی ها که پا ندارن.

جیمین:حالا

+کمکم میکنی؟
ها؟ بگو آره
باشه؟ هوم؟

جیمین: باشه فقط بعدش کجا بریم پارمون نکنه؟

+بهت میگم حالا یکی تو میندازی یکی من.

جیمین:اک

+منو جیمین آروم از پله ها رفتیم بالا و در باز کردیم.
ولی یونگی رو تخت نبود.
میخواستم پشتمو نگاه کنم که یکی گوشمو محکم گرفت.

+آییی گوشم

ــ می‌خواستین منو خیس کنین؟

جیمین:ا/ت گفت حالا گوشمو ول کن.

+خودت قبول کردی مجبورت نکردم.
گوش جیمین رو ول کرد ولی منو نه.

+ولم کن.

ــ حتی فکرشم نکن.

+گوشم درد گرفت.

ــ گفتم بهت خوشم نمیاد از این لوس بازیا.

+گوشمو ول کرد و برگشتم سمتش که دوتا بادکنک تو سرم خالی شد.
نمی‌دونم چرا یه دفعه بغضم گرفت.
هیچ وقت خوشم نمیومد کسی خیسم کنه.
کل موهام و لباسم خیس شده بود.
بدون هیچ حرفی دوییدم سمت حموم.

ادامه دارد..‌................🌱
دیدگاه ها (۱)

#دختر_باغبان 🌱#پارت_58 +در حموم رو محکم بستم و روی کف حموم ن...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_59 الکس:رو مخ من راه نرو+اگه برم چی میشه...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_56+روتخت نشست و منو توی بغلش گذاشت و آرو...

#دختر_باغبان🌱#پارت_55+فقط منو یه جایی قایم کن تا جرم نداده.ج...

ویو جیمین وقتی اومدم پایین دیدم همه دور هم جمع شدن جیمین : چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط