دخترباغبان

#دختر_باغبان🌱

#پارت_55

+فقط منو یه جایی قایم کن تا جرم نداده.

جیمین:بیا برو پشت پرده.

+بهش نگی‌ من کجام.

جیمین: باشه حالا بیا برو.

+جیمین دوباره روی کاناپه دراز کشید که یونگی از پله ها پایین اومد.

ــ ا/ت رو ندیدی؟

جیمین: نه

+یونگی رفت به بیرون نگاهی انداخت و دوباره اومد داخل.

ــ ا/ت بفهمم جایی قایم شدی امشب پدرتو در میارم(داد)

+و یونگی رفت داخل حیاط پشتی عمارت منم دیدم نیستش زود از پله ها بالا رفتم و رفتم توی اتاق خودم رو انداختم رو تخت و پتو رو کشیدم روی خودم.
وای خدا چه گوهی خوردم.
بعد از چند دقیقه در اتاق باز شد.

ــ ا/ت

+.....
ــ می‌دونم بیداری.

+چته؟
روتخت نشستم که اومد روبه روم و دستشو برد سمت کراواتش.

+میخوای چیکار کنی؟

ــ کاری که خیلی وقته منتظرشم.

+یونگی حالت خوبه؟

ــ من عالیم ولی باتو عالی تر میشم.

+اومد جلو تر و دستشو برد سمت دامنم.
دستمو گذاشتم رو دستش و گفتم:لطفاً نکن من فقط ۱۶سالمه هنوز به سن قانونی نرسیدم.
ولی بدون توجه به حرفم زیپ پشت لباسم رو باز کرد.
ترس بدی تو وجودم افتاده بود.
سرشو تو گردنم فرو برد و بوسه ای روی گردنم.زد.
همون موقع فهمیدم دیگه کارم تمومه.
قطره اشکی اروم از روی گونم سر خورد و افتاد روی دست یونگی.

ــ خوشم نمیاد وقتی دارم کارم رو انجام میدم گریه کنی(بم)

+دیگه نتونستم خودمو نگه دارم شروع به گریه کردم..
لطفاً من من هقق فقط ۱۶سالمه هق.

نگاهی بهم انداخت و گفت:

ــ باشه باشه گریه نکن فقط هیسس

ادامه دارد.................🌱
دیدگاه ها (۱)

#دختر_باغبان 🌱#پارت_56+روتخت نشست و منو توی بغلش گذاشت و آرو...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_57+ایششششجیمینااا جیمین:چته آروم تر الان...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_54 +با یونگی روی کاناپه نشستم و الکس هم ...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_53+سوار ماشین شدم تا یونگی بیاد.در ماشین...

❣پارت دوم❣که یه خانم مسنی درو بازکرد گفت اجوما: سلام دخترم ب...

فیک ازدواج اجباری(پارت۴۱)

شوهر دو روزه. پارت۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط