part

"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 3"
part:۳۷
"ویو نادیا"

هعی نزدیک شد که...
دیگه داشت برام عجیب میشد
که سری جاخالی دادم با مغز افتاد تو اب فواره...و از سرما زبونش بند امده بود ...
ولی به جایه توجه به اون حواسم به مارمولکی تمام مدت کنار بود جلب شد...
جیغ بلندی کشیدم
وای خوب شد بلند شدم.
جیمین: دختره احمققققق....
از اب بیرون امد.
جیمین: باید وایمیستادم از ترس مارمولکه خودت پرت شی خنده دار تر میشد...
و از کنارم رد شد...
یکم از فواره دور شدم
وای دختره خر میخواس مارمولکه رو بکشه یا بندازه بره...یا من و جابه جا کنه...واییی
بهتره برگردم داخل..
به سمت خونه رفتم
وقتی وارد شدم ..نفسمو بیرون فرستادم
دلم برایه خونه خودمون تنگ شده..
اخه دیگه تا کی اینجا باشیم؟
رفتم سمت اتاقم
وقتی رفتم داخل
جونگکوک داشت لباس میپوشید...و با تلفن حرف میزد که با امدنم قط کرد.
مستقیم رو تخت نشستم
تیشرتشو تنش کرد یه نگایی بم کرد
کوک: چییزی شده؟
سرمو تکون دادم که پرسید:
_ چی؟
نادیا:چرا نمیریم خونه ؟
کوک: داشتم بش فکر میکردم،ولی فکر کنم تا بعد از اینکه از ته ایل مطمعن شدیم
نادیا : چقدر طول میکشه؟
یجور که بخواد چییزیو بگه نزدیکم شد و پایین تخت جلویه پام نشست
وقتی دستام و گرفت فهمیدم داستانییه.‌...
کوک: خیلی خیلی زود...ولی اگه برنامه فرداش ب خوب پیش بره
خندیدم
نادیا: ببینم توکه قرار نیست برایه گیر اوردنش بری؟
جوابی بم نداد
که با حرص گفتم:
_ شوخیت گرفته؟؟؟..بزار حداقل یماههه بگذره از دیدنت..اون ته ایل کاری که یبار کرده رو دوباره تکرار میکنه..
کوک: منکه نمیتونم فقط جیمین و تهیونگ و بفرستمم...خودم باید اونجا باشمم..نمیتونم تلافیه بلایی که سرم اورده رو بندازم گردن رفیقام
نادیا: جونگکوک بسهه...
کوک: قول میدم سالم برگردمم..حتی یه نفرم اسیب نبینه ...مطمعن از اینکه ته ایل مرده برگردم...
نادیا: چطوری؟..یادت رفته چطوری غافل گیرت کرد؟..
کوک: این دفعه فرق داره...نادیا اگه این کارو نکنم یا قبل از رفتنش با خودش می برتت یا دوباره بر میگرده که گند بزنه به زندگیمون...
نادیا: اوکی...پس اگه نقشت خوب پیش نرفت..‌این دفعه باید منتظر جنازت باشم نه؟
کوک: نه، نادیا اتفاقی نمیوفته....دوتا از بهترین افرادمون و اینجا میزارم...و با چند نفر دیگه میریم...این دفعه با برنامه پیش میریم...هیچ وقت برنامه هام خراب نشده و درست پیش رفته...
با صدایه زنگ گوشیش بلند شد و از میز ایننه برداشت و جواب دهد:
_ هوم؟
ته: بیاید پایین
_: امدیم
گوشیو قط کرد.
کوک: بیا بریم پایین خودت مطمعن شو
باهاش رفتیم پایین
که داخل خونه حداقل ۱۵ مرد بود که هر کدومم خوشتیپ و خوش هیکل و خلاصه خوب بودن.
حتی جولی هم بودد
که با دیدنم امد سمتم...
جولی: چطوری مامان خانم؟
نادیا : ممنون..تو اینجا چیکار میکنی؟
دیدگاه ها (۱۴)

"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 3" part:۳۸"ویو نادیا"نادیا : ممنون..تو این...

"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 3" part:۳۹"ویو نادیا"اون دوتا حرف جیمین و ...

بچه ها من نت ندارم نمیتونم بیشتر فعالیت کنم همینشم به کسی وص...

"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 3" part:۳۶"ویو نادیا"نادیا: چرا نیومد؟جیمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط