ببخشید دیر گذاشتم
ببخشید دیر گذاشتم
_____________________________
وقتی رفتم خونه میا،یوناو لیا اومدن پیشم
یه طوری حالشون بگیرم که نفهمم
لیا. خوش گذشت
ات. اوهوم خیلی
میا. نرفت که برات گونی بخره
ات. نه اتفاقا گرون ترین لباس رو برام خرید
یونا. فقط لباس
ات. نه کفش و چندتا سرویس جواهر چند دیت لباس
لیا. هوم باشه بریم (حرصی)[به ات حسودی میکنن که اون از اونا قشنگ تره]
ات. آخيش حالشون رو گرفتم
پدر بزرگ ات صداش زد
پ.ب. دخترم بیا اینجا
ات. معلوم نیست چیکارم دارن باز(اروم)
ات رفت پیششون
ات. با من کاری دارید
م.ب.ات عزیزم آقای جئون امروز مارو دعوت کردن خونشون
ات. خب من چیکار کنم
پ.ب. ساعت هشت آماده میشیم
یونا. پدر بزرگ ماهم میایم
پ.ب. شما عزیزای منید معلومه که میاید
با نیشخند نگاه ات میکنن
ات. من خستم میرم بخوابم
پ.ب. برو عزیزم
کوک ویو
بعد از اینکه ات رو گذاشتم در خونشون رفتم پیش دوستام(همون اعضا بی تی اس)
کوک. سلام
اعضا. سلام
نامجون. چه خبر یادی از ما کردی
جیمین. نمیومدی حالا حالا
کوک. ولم کنید حوصله ندارم
تهیونگ. پس چرا اومدی
کوک. بشینید
اعضا. اوکی
همه نشستن
کوک. ماجرا رو تعریف کرد
جین. حالا میخوای چیکار کنی
کوک. انقدر اذیتش میکنم که خودش خودشو بکشه
تهیونگ. میفهمی چی میگی
شوگا. اون حتی با اجبار باهات ازدواج کنه بازم زنت میشه
کوک. اههه من اومدم پیش شما تا ازتون دلداری بشنوم نه اینکه حالم رو بدتر کنید
جیهوپ. هر طور راحتی
ادامه ویو کوک
بعد از پیش اعضا رفتم خونه تا پام رسید خونه بابام صدام زد
ب.ک. کوک بیا اینجا
کوک. بله
ب.ک. ساعت هشت خوانواده ات میان خونمون
کوک. ایشش چرا
م.ک. چون بابات میگه
کوک. ازشون متنفرم
ب.ک. کوک موادب باش
کوک. گگگگگگ
پرش به شب
..............
۵۵۰تایی شدیم
ممنونم بابت حمایت هاتون
_____________________________
وقتی رفتم خونه میا،یوناو لیا اومدن پیشم
یه طوری حالشون بگیرم که نفهمم
لیا. خوش گذشت
ات. اوهوم خیلی
میا. نرفت که برات گونی بخره
ات. نه اتفاقا گرون ترین لباس رو برام خرید
یونا. فقط لباس
ات. نه کفش و چندتا سرویس جواهر چند دیت لباس
لیا. هوم باشه بریم (حرصی)[به ات حسودی میکنن که اون از اونا قشنگ تره]
ات. آخيش حالشون رو گرفتم
پدر بزرگ ات صداش زد
پ.ب. دخترم بیا اینجا
ات. معلوم نیست چیکارم دارن باز(اروم)
ات رفت پیششون
ات. با من کاری دارید
م.ب.ات عزیزم آقای جئون امروز مارو دعوت کردن خونشون
ات. خب من چیکار کنم
پ.ب. ساعت هشت آماده میشیم
یونا. پدر بزرگ ماهم میایم
پ.ب. شما عزیزای منید معلومه که میاید
با نیشخند نگاه ات میکنن
ات. من خستم میرم بخوابم
پ.ب. برو عزیزم
کوک ویو
بعد از اینکه ات رو گذاشتم در خونشون رفتم پیش دوستام(همون اعضا بی تی اس)
کوک. سلام
اعضا. سلام
نامجون. چه خبر یادی از ما کردی
جیمین. نمیومدی حالا حالا
کوک. ولم کنید حوصله ندارم
تهیونگ. پس چرا اومدی
کوک. بشینید
اعضا. اوکی
همه نشستن
کوک. ماجرا رو تعریف کرد
جین. حالا میخوای چیکار کنی
کوک. انقدر اذیتش میکنم که خودش خودشو بکشه
تهیونگ. میفهمی چی میگی
شوگا. اون حتی با اجبار باهات ازدواج کنه بازم زنت میشه
کوک. اههه من اومدم پیش شما تا ازتون دلداری بشنوم نه اینکه حالم رو بدتر کنید
جیهوپ. هر طور راحتی
ادامه ویو کوک
بعد از پیش اعضا رفتم خونه تا پام رسید خونه بابام صدام زد
ب.ک. کوک بیا اینجا
کوک. بله
ب.ک. ساعت هشت خوانواده ات میان خونمون
کوک. ایشش چرا
م.ک. چون بابات میگه
کوک. ازشون متنفرم
ب.ک. کوک موادب باش
کوک. گگگگگگ
پرش به شب
..............
۵۵۰تایی شدیم
ممنونم بابت حمایت هاتون
۲۴.۳k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.