"بازی"
"بازی"
🕶part:31🕶
شوگا:مارتین خودت پاتو توی قلمروی من گذاشتی...پس عواقبشم پای خودت
مارتین:بیا بابا من قانون حالیم نمیشه
شوگا:تو هیچی حالیت نمیشه
کتشو انداخت و بعد هجوم برد سمت مارتین....شوگا تکنیک های خودشو داره...که هیچکس ازش خبر نداره
ولی اینو خوب میدونست که مارتین مهارت های فوق العاده ای داره
به مارتین که نزدیک شد خاست یک مشت بزنه تو سیب گلوش و اما همونطور که انتظار میرفت...مارتین مشت شوگا رو گرفت
یعنی شوگا اینقدر ساده شروع میکنه؟
صد در صد نه
با دست دومش محکم زد تو دهن مارتین...گول خورده بود
لحظه ای تعادلش رو بخاطر مشت یهویی شوگا از دست داد....بلاخره انتظار نداشت و شوکه شد
شوگا هم ازین فرصت استفاده کرد و مشت های پی در پی بهش میزد...تاحاییکه خون از دهن و صورت جاری شد
شوگا کمی عقب تا لگدی بزنه...اما مهلت دادن به فرد تیزی مثل مارتین کار کاملا اشتباهیه
همینکه کمی ازش فاصله گرفت تا لگد بزنه
مارتین پای شوگا رو گرفت و انداختش زمین...سرعت مارتین خیلی زیاده و شوگا از این خبر داره
همینکه رفت تا لگدهایی رو توی شکم شوگا بزنه....شوگا خودشو به اون سمت کشوند
اما مارتین به سرعت رفت و سد راهش شد... و هدفشو عملی کرد
اونقدر بهش لگد زده بود که شوگا خون بالا اورد
و به سختی گفت
شوگا:مارتین...بدبخت شدی
چاقویی از جیبش درآورد و فرو کرد به پای مارتین....مارتین که از درد لحظه ای ایستاد
شوگا بلند شد و اونو انداختش زمین...چاقو رو به پهلوش فرو کرد.... وناله هاش رو با لذت شنید
در سالن باز شد و اون ۴ تا اومدن داخل...سالم و تمیز حتی یکم خاک هم رو لباساشون نبود...آدم شک میکرد رفته بودن دعوا کنن
البته برا ۴ تاشون هم دعوا حساب نمیشه...براشون مثل یک سرگرمی کوتاه بود
دعوا...باید مثل اسمش خطرناک باشه...نه جوجه بازی
شوگا سرشو برگردوند و بهشون نگاه کرد...به کیوکو با چشم اشاره کرد
کیوکو که بعد از این همه سال تمام حرکات پدرشو فهمیده به سمت اتاق شوگا دوید و از کمد طناب آورد
همینکه مارتین خواست تکونی بخوره کلودی و میاکو سریع دویدن و اونو گرفتن
کیوکو هم طناب رو اورد و دست و پاهاشو بست
جیمین هم رفت بیرون...پسری که به اسم پسر مارتینه رو اورد و گذاشت جلو چشماش
جیمین:اینم از پسر قهرمانت
شوگا با همون نگاه سردی که مثل نقاب هیچوقت از روی چشماش نیوفتاد به مارتین نگاه کرد و با لحن محکمی گفت
شوگا:هیچوقت با من و باندم درنیوفت....حتی اگه قدرتمند ترین آدم باشی!
گوشیشو درآورد و شماره فرد مورد نظرش رو گرفت
🕶part:31🕶
شوگا:مارتین خودت پاتو توی قلمروی من گذاشتی...پس عواقبشم پای خودت
مارتین:بیا بابا من قانون حالیم نمیشه
شوگا:تو هیچی حالیت نمیشه
کتشو انداخت و بعد هجوم برد سمت مارتین....شوگا تکنیک های خودشو داره...که هیچکس ازش خبر نداره
ولی اینو خوب میدونست که مارتین مهارت های فوق العاده ای داره
به مارتین که نزدیک شد خاست یک مشت بزنه تو سیب گلوش و اما همونطور که انتظار میرفت...مارتین مشت شوگا رو گرفت
یعنی شوگا اینقدر ساده شروع میکنه؟
صد در صد نه
با دست دومش محکم زد تو دهن مارتین...گول خورده بود
لحظه ای تعادلش رو بخاطر مشت یهویی شوگا از دست داد....بلاخره انتظار نداشت و شوکه شد
شوگا هم ازین فرصت استفاده کرد و مشت های پی در پی بهش میزد...تاحاییکه خون از دهن و صورت جاری شد
شوگا کمی عقب تا لگدی بزنه...اما مهلت دادن به فرد تیزی مثل مارتین کار کاملا اشتباهیه
همینکه کمی ازش فاصله گرفت تا لگد بزنه
مارتین پای شوگا رو گرفت و انداختش زمین...سرعت مارتین خیلی زیاده و شوگا از این خبر داره
همینکه رفت تا لگدهایی رو توی شکم شوگا بزنه....شوگا خودشو به اون سمت کشوند
اما مارتین به سرعت رفت و سد راهش شد... و هدفشو عملی کرد
اونقدر بهش لگد زده بود که شوگا خون بالا اورد
و به سختی گفت
شوگا:مارتین...بدبخت شدی
چاقویی از جیبش درآورد و فرو کرد به پای مارتین....مارتین که از درد لحظه ای ایستاد
شوگا بلند شد و اونو انداختش زمین...چاقو رو به پهلوش فرو کرد.... وناله هاش رو با لذت شنید
در سالن باز شد و اون ۴ تا اومدن داخل...سالم و تمیز حتی یکم خاک هم رو لباساشون نبود...آدم شک میکرد رفته بودن دعوا کنن
البته برا ۴ تاشون هم دعوا حساب نمیشه...براشون مثل یک سرگرمی کوتاه بود
دعوا...باید مثل اسمش خطرناک باشه...نه جوجه بازی
شوگا سرشو برگردوند و بهشون نگاه کرد...به کیوکو با چشم اشاره کرد
کیوکو که بعد از این همه سال تمام حرکات پدرشو فهمیده به سمت اتاق شوگا دوید و از کمد طناب آورد
همینکه مارتین خواست تکونی بخوره کلودی و میاکو سریع دویدن و اونو گرفتن
کیوکو هم طناب رو اورد و دست و پاهاشو بست
جیمین هم رفت بیرون...پسری که به اسم پسر مارتینه رو اورد و گذاشت جلو چشماش
جیمین:اینم از پسر قهرمانت
شوگا با همون نگاه سردی که مثل نقاب هیچوقت از روی چشماش نیوفتاد به مارتین نگاه کرد و با لحن محکمی گفت
شوگا:هیچوقت با من و باندم درنیوفت....حتی اگه قدرتمند ترین آدم باشی!
گوشیشو درآورد و شماره فرد مورد نظرش رو گرفت
۳.۷k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.