پارت هشتم خلافکار من

پارت هشتم خلافکار من :
ویو مینی : به هم قول دادیم که با هم بمونیم
این قول دووم آورد
ما زیر مشکلات له نشدیم
کمک هم کردیم
یه عشق افسانه ای ساختیم
دوتایی از شب تا صبح کار کردیم
بالاخره باید کنار هم می‌بودیم
این مشکلات کمتر شد
ما از پسشون بر اومدیم
من کارگاه بودم ولی همه کار میکردم
بعد از اینکه یکم اوضاع بهتر شد
یه خونه خریدیم
و کم کم زندگیمون درست شد
عشقمون توی محله معروف بود
ازدواج کردیم و صاحب فرزندی شدیم که خیلی هم کیوت بود
نامجون خیلی سعی می‌کرد که من اذیت نشم
خیلی اوقات جلوی خودم می‌گفت که من خیلی مرد بدیم که نمیتونم ازت محافظت کنم
ولی این درست نبود
بالاخره زندگی سخت بود
مهم این بود که من آزمون دادم
و توی این آزمون قبول شدم
ما تونستیم که با هم از سخت ترین شرایط بگذریم و بچه مون کمتر سختی میکشید
ما یه زندگی خوب و شاد داشتیم
و این بخاطر تلاش هامون بود
این داستان رو ما همیشه برای بچه ها تعریف میکنیم
و این نشون میده اگر عشق داشته باشی میتونی از پس هر چیزی بر بیای
خوشحالم که این عشق واقعا تا اینجا اومد


خیلی بد تموم شد میدونم
منو ببخشید این یکی رو واقعا خراب کردم
دیگه اینجوری نمیشه

خب این یکی تموم شد
دو تا فیک دیگه هست توی پیج اونا رو هم بخونین
و پارت های قبل هم که در پیج بیو هست
دیدگاه ها (۵)

پارت هفتم فیک عشق ناشناسم : ویو کوک: باید قضیه رو یجوری میگف...

پارت هفتم جنگ برای عشق : ویو یونگی : خیلی مصمم بود و خیلی قو...

پارت ششم جنگ برای عشق : ویو ات: پس باید عملیش میکردیم زن عمو...

پارت ششم عشق ناشناسم : ویو کوک : یه هفته جون نداشت هیچکاری ب...

یونجین از گروه لسرافیم در ویورس درباره‌ی همکاری با جیهوپ گفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط