تک پارتی
تک پارتی
با صدای رعد و برقی که از آسمون میومد
و بارونی که ساعت ها در حال بارش بود
دختر و معشوقش درحال دیدن فیلم عاشقانه بودن
داخل فیلم دختر میمیره و معشوقش تا ابد تنها زندگی میکنه
دختر به سمت معشوقش برگشت و لب زد:
+: اگه من بمیرم تو چیکار میکنی
_: خدا نکنه ا. ت این چه حرفیه؟
+: نه کلا میخوام بدونم
_: خب میرم زن میگیرم و بچه میارم (شوخی)
+: و.. واقعا... ر.. راست.. م.. میگی؟(بغض)
_: شوخی کردم عشقم
+: خب جواب بده دیگه
_: اگه خدایی نکرده این اتفاق بیوفته من دق میکنم
و میمیرم من همیشه عاشقت میمونم ا. ت هر وقت میبینمت انگار قلبم میخواد از سینم در بیاد
شبا بدون تو خوابم نمیبره و حتی اگه یه روز نبینمت یا بوت رو حس نکنم میمیرم
+: الهی من دورت بگردم(بغلش کرد)
_: خدا نکنه عشقم
_: حالا اگه من بمیرم چی؟
+: منم میمیرم من واقعا بدون تو نمیتونم زندگی کنم
من بدون تو عین یه مرده ی متحرکم اگه تو نباشی میخوام دنیا نباشه
_: پس بیا تا زنده ایم از زندگی دوتایی لذت ببریم
+: باشه
_: نظرت یه قدم زدن دوتایی زیر بارون چیه؟
+: عالیهه
دختر و پسر با هم زیر بارون قدم زدن دوتایی
و بعد از گذشتن مدتی به خونه برگشتن
و در آغوش هم به خواب رفتن و خوشحال بودن که هیچ چیز جز مرگ نمیتونه اونارو از هم جدا کنه و عشقشون بهم ابدیه...
پایان
با صدای رعد و برقی که از آسمون میومد
و بارونی که ساعت ها در حال بارش بود
دختر و معشوقش درحال دیدن فیلم عاشقانه بودن
داخل فیلم دختر میمیره و معشوقش تا ابد تنها زندگی میکنه
دختر به سمت معشوقش برگشت و لب زد:
+: اگه من بمیرم تو چیکار میکنی
_: خدا نکنه ا. ت این چه حرفیه؟
+: نه کلا میخوام بدونم
_: خب میرم زن میگیرم و بچه میارم (شوخی)
+: و.. واقعا... ر.. راست.. م.. میگی؟(بغض)
_: شوخی کردم عشقم
+: خب جواب بده دیگه
_: اگه خدایی نکرده این اتفاق بیوفته من دق میکنم
و میمیرم من همیشه عاشقت میمونم ا. ت هر وقت میبینمت انگار قلبم میخواد از سینم در بیاد
شبا بدون تو خوابم نمیبره و حتی اگه یه روز نبینمت یا بوت رو حس نکنم میمیرم
+: الهی من دورت بگردم(بغلش کرد)
_: خدا نکنه عشقم
_: حالا اگه من بمیرم چی؟
+: منم میمیرم من واقعا بدون تو نمیتونم زندگی کنم
من بدون تو عین یه مرده ی متحرکم اگه تو نباشی میخوام دنیا نباشه
_: پس بیا تا زنده ایم از زندگی دوتایی لذت ببریم
+: باشه
_: نظرت یه قدم زدن دوتایی زیر بارون چیه؟
+: عالیهه
دختر و پسر با هم زیر بارون قدم زدن دوتایی
و بعد از گذشتن مدتی به خونه برگشتن
و در آغوش هم به خواب رفتن و خوشحال بودن که هیچ چیز جز مرگ نمیتونه اونارو از هم جدا کنه و عشقشون بهم ابدیه...
پایان
- ۵.۳k
- ۱۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط