چند شاتی

چند شاتی
part: 2
با چیزی که دیدیم سر جامون خشک شدیم
یکی از بین درختا با چشمای قرمز هم طرف من و هم طرف لونا داشتن بهمون نگا میکردن میخواستم تکون بخورم ولی انگار یکی مانع میشد به لونا نگا کردم
*: ا.. ا. ت بیـ... بیا ب... با شـ.. ماره ی 3
بدو.. بدوییم
+: با... باشه
*و+: 1،۲،۳
با هم دوییدیم به سمت ماشین
من پام به یه تیکه چوب گیر کرد و افتادم رو زمین
دست و پام بدجوری زخمی بودن
به پشت سرم نگاه کردم دیدم دارن دنبالمون میاد
و بعد خاموشی
ویو کوک
پدرم خیلی اصرار میکنه با دختر عمم ازدواج کنم
ولی اون یه جن**ده ی به تمام معناست هر شب تو این بار ها پلاسه
از اونجایی که شوهر عمم رئیس گرگینه هاست و ما خوناشام هستیم و بیشتر قدرت دست ماست عمم میخواد برای قدرت بیشتر ما باهم ازدواج کنیم منم که حالم از اون دختره ی جنده بهم میخوره شنیدم امروز قرار دو تا دختر بیان تو جنگل ما (نکته: اخر اخر اون جنگل قلمرو خوناشام ها و گرگینه ها و...  هست برای همین جنگل هم جزوی از قلمروشون حساب میشه)
به تهیونگ دوست صمیمیم گفتم چون اونم همین مشکل رو تو خانوادشون دارن
بهش خبر دادم تا باهم بریم سراغ اون دخترا ببینیم چرا اینجان و اگه خوشقیافه بودن نقشه رو اجرا کنیم
رفتیم تو جنگل و از بین درختا بهشون نگاه کردیم و مارو دیدن واقعا قیافشون خوب بود مخصوصا اون یکی که چشماش قهوه ای بود(منظورش ا. ت هست) تهیونگ هم از اون یکی خوشش اومد پس رفتیم که بگیریمشون
اونا داشتن فرار میکردن که تهیونگ اون دختره رو گرفت(لونا)
منم  رفتم دنبال اون یکی که دیدم بی هوشه رو زمین
براید بغلش کردم و بردیمشون عمارت خودم
تهیونگ رفت اتاق بغلی و من هم اون دختره رو بردم اتاق خودم
(نکته: اینجا فقط عمارت کوک هست ولی با تهیونگ داخلش زندگی میکنن)
گذاشتمش رو تخت واقعا دختر زیبایی بود
به دست و پاش نگاه کردم خیلی زخمی بودن وسایل رو آوردم و پانسمانشون کردم
و رفتم رو تخت کنارش دراز کشیدم
بعد یه مدت دیدم بیدار شد ولی من خودمو زدم به خواب
+: اینجا کجاست؟
+: جیغغغغغ..
ادامه دارد....
دیدگاه ها (۳)

چند شاتیpart: 3دیدم یه مرد گنده با پوست خیلی آینه ای و لبای ...

چند شاتی part: 4وقتی داشتم میرفتم سمت اتاق لونا اینا کوک هم ...

چند شاتیpart: 1چند روزی بود میخواستم با دوستم لونا بریم یه ج...

تک پارتیبا صدای رعد و برقی که از آسمون میومدو بارونی که ساعت...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

شوهر دو روزه پارت ۵۶

اینم پارت پانزده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط