فیک فندق من

فیک فندق من🌰❣️
پارت۲۲
ویو کوک
با چیزی که دیدم دود از سرم درومد...این دیگه چه کوفتیهه!!!!!
هیونا بود که داشت با یه مرد/////
لعنتیییی اون فقط ۱۴سالشه تازه فردا تولدش بود میخواستم سوپرایزش کنم اونوقت...
با اصبانیت پرسیدم:
کوک:این ویدیو رو از کجا آوردی؟!
سو:خب راستش این رو یکی برام فرستاد..نمی‌دونم کی بود..
کوک:اصلا از کجا باید بت اعتماد کنم..
سو :اسکل اعتماد؟این کلا شبیه سه..
راست می‌گفت هیچ ادیتی نبود..
کوک:امروز میرم خونه باید تکلیف یه چیزی رو دارارم..تو میتونی شرکتو..
سو:آره میتونم عب نداره برو خونه(با نیشخند)
بعد کتم رو برداشتم رفتم طبقه پایین سوار ماشینم شدم حرکت کردم به سمت خونه حرکت کردم‌...
رسیدم..ماشین رو پارک کردم سریع رفتم بالا درو با شدت باز کردم
کوک:هیوناااااااااا.....
ویو هیونا
داشتم طراحی میکردم..از طراحی خیلی خوشم نیومد درس مورد علاقه بود..که با صدای بلند کوک ترسیدم..چشه..با تعجب از پله ها آروم رفتم پایین که وسط پله ها بودم که تا دیدم اومد سمتم
هیونا:س..سلام
کوک:سلامو درد..هر////ه عوضی..
بعد ازین حرفش موهام رو محکم گرفت و کشون کشون می‌بردم هق چرا این کارو می‌کنه مگه هق چیکار کردمه؟هق.....
دیدگاه ها (۰)

فیک فندق من🌰❣️پارت۲۳ویو کوکموهاشو کشیدم و کشون کشون بردمش به...

این پارت اسمات داخل کامنتا:))

فیک فندق من🌰❣️پارت۲۱ویو کوک یک هفته بعدیک هفته ای میشه که رف...

فیک فندق من🌰❣️پارت۲۰ویو هیونایه دفعه هم شد لبشو گذاشت رو لبا...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

اینم پارت چهارده

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۹ویو کوک خیلی تحریک شده بودم ولی داد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط