fake taehyung
fake taehyung
part*8
با همون حالت بغضی شروع به بوسیدنم کرد و م
بعد از دو دقیقه لباش رو از لبام جدا کرد و به گردنم زل زد
تهیونگ: میدونی من ادم بد یا ترسناکی نیستم.فقط میخوام شرایطت رو قبول کنی و برای من باشی
و بعد آروم شروع به مکیدن گردنم کرد دکمه اول لباسمو باز کرد و شروع به بوسیدن کرد
قفل شده بودم و انگار زبونم نمیچرخید تا بگم بس کنه چون به اندازه کافی ناراحت و اشکی بود و نمیتونستم اینجوری کنم
دکمه پیرهنم رو تا ته باز کرد و با دستای بزرگش کمر باریکمو گرفت
که یهو دهنم وا شد.
ا/ت: چیزه اگه بشه دیگه ادامه
حرفم رو قطع کرد:
تهیونگ: هیشش بیا فقط لذت ببریم
استرس درونمو برداشت و با خودم میگفتم:
لذت هه چه لذتی وقتی هوففف خدایا چیکار کنم من
تند از مکیدن جدا شد و دستمو محکم گرفت و به سوی سالن کشید بعد به اتاق برد و دستمو ول کرد و در اتاق رو قفل کرد
ا/ت: چیکار میکنی چرا درو قفل کردی
تهیونگ: ساکت بیبی ساکت امشب ما قراره از دنیا سیر بشیم
ا/ت: منظورش از حرفش چی بود نکنه میخواد دوباره نه
همون لحظه گوشیش زنگ خورد :
تهیونگ: هوفف لعنتییی
تو دلم داشتم خداروشکر میکردم که نجاتم داد از پشت در نگا کردم زود لباسشو عوض کرد و پالتو شو پوشید رفت.
منم تند رفتم دوش بگیرم اثر مکیدن های رو بدنمو فقط میخواستم پاک کنم
بعد نیم ساعت که هنوز زیر دوش بودم یهو دیدم از بیرون صدایی میاد تا خواستم از حموم برم بیرون یهو دیدم در وا شد و یکی وارد حموم شد
ا/ت: کی هستی لامصب منحرف برو بیرون
کمی بعد صورتشو دیدم یکی دیگه بود
داشت به سمت من میومد و من میلرزیدم
ا/ت: تورو خدا نزدیک نشو برو گمشو
شروع به جیغ زدن کردم که دهنمو با دستش گرفت
چشمامو بسته بودم که با صدای مردونه گفت:
چشاتو باز کن باهات کاری ندارم من برادر رئیستم خوب گوش کن من بعد ۸ سال تازه از زندان آزاد شدم و ۸ ساله که هیچ لذتی از زنی نبردم
آروم چشمامو باز کردم..
و ادامه داد:
فقط میخوام که همکاری کنی تا نهایت لذتم رو ببرم این شرط زنده موندنته
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*8
با همون حالت بغضی شروع به بوسیدنم کرد و م
بعد از دو دقیقه لباش رو از لبام جدا کرد و به گردنم زل زد
تهیونگ: میدونی من ادم بد یا ترسناکی نیستم.فقط میخوام شرایطت رو قبول کنی و برای من باشی
و بعد آروم شروع به مکیدن گردنم کرد دکمه اول لباسمو باز کرد و شروع به بوسیدن کرد
قفل شده بودم و انگار زبونم نمیچرخید تا بگم بس کنه چون به اندازه کافی ناراحت و اشکی بود و نمیتونستم اینجوری کنم
دکمه پیرهنم رو تا ته باز کرد و با دستای بزرگش کمر باریکمو گرفت
که یهو دهنم وا شد.
ا/ت: چیزه اگه بشه دیگه ادامه
حرفم رو قطع کرد:
تهیونگ: هیشش بیا فقط لذت ببریم
استرس درونمو برداشت و با خودم میگفتم:
لذت هه چه لذتی وقتی هوففف خدایا چیکار کنم من
تند از مکیدن جدا شد و دستمو محکم گرفت و به سوی سالن کشید بعد به اتاق برد و دستمو ول کرد و در اتاق رو قفل کرد
ا/ت: چیکار میکنی چرا درو قفل کردی
تهیونگ: ساکت بیبی ساکت امشب ما قراره از دنیا سیر بشیم
ا/ت: منظورش از حرفش چی بود نکنه میخواد دوباره نه
همون لحظه گوشیش زنگ خورد :
تهیونگ: هوفف لعنتییی
تو دلم داشتم خداروشکر میکردم که نجاتم داد از پشت در نگا کردم زود لباسشو عوض کرد و پالتو شو پوشید رفت.
منم تند رفتم دوش بگیرم اثر مکیدن های رو بدنمو فقط میخواستم پاک کنم
بعد نیم ساعت که هنوز زیر دوش بودم یهو دیدم از بیرون صدایی میاد تا خواستم از حموم برم بیرون یهو دیدم در وا شد و یکی وارد حموم شد
ا/ت: کی هستی لامصب منحرف برو بیرون
کمی بعد صورتشو دیدم یکی دیگه بود
داشت به سمت من میومد و من میلرزیدم
ا/ت: تورو خدا نزدیک نشو برو گمشو
شروع به جیغ زدن کردم که دهنمو با دستش گرفت
چشمامو بسته بودم که با صدای مردونه گفت:
چشاتو باز کن باهات کاری ندارم من برادر رئیستم خوب گوش کن من بعد ۸ سال تازه از زندان آزاد شدم و ۸ ساله که هیچ لذتی از زنی نبردم
آروم چشمامو باز کردم..
و ادامه داد:
فقط میخوام که همکاری کنی تا نهایت لذتم رو ببرم این شرط زنده موندنته
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۳.۷k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.