بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت اول :
اگر بخواهی از پایین به بالا رَوی، استاد می خواهی. وجود پیر و بلدِ راه ضروری می نماید. زیرا وقتی نیروی شگفت درونی ات که برخی به آن کندالینی گویند، بیدار می شود و شروع به بالا آمدن می کند، تو را از هفت آسمان و زمین وجودت عبور میدهد. و چون این عوالم برایت نا آشنایند وهر کدام حکایت خود را دارند،داشتن معلم و راهنما ضروری است.چه گاه حضور خود سرانه در این عوالم پر رمز و راز درون بسیار دهشتناک و اضطراب آمیز و خطر ساز است. زیرا هر کدام از این عوالم هفتگانه وجودت، زمین و آسمان خود را دارند، موجودات خود را دارند، ماجراهای خودوزبان خود را دارند.دردومین مقاله ازکتاب کلمات بارانی از این عوالم به طور مشروح سخن رفته است.
حال خوب دقت کن :
شیوه ای وجود دارد که نیاز به پیر و مرشد و بلدِ راه ندارد، و در عین حال خالی از وحشت و اضطراب است. و آن حرکت از بالا به پایین است.منظور ازبالا،مقام ذات و منظور از پایین،جهان محسوس جسمانی است، و آنچه میان این دو واقع است عوالم دیگرند.
برای آن که از بالا به پایین سیر کنی، ابتدا باید بالا باشی. و تو به طرفة العینی می توانی بالا باشی! یعنی بدون گذر کردن از عوالم بین راه. این کار با قاعدهٔ نه این است و نه آن انجام شدنی است.
بر طبق این قاعده، تو هیچ چیز را عین حقیقت وجود نمی پنداری. هر چه می خواهد باشد. با هر چیزی، با هر شکلی، با هر آگاهی و صدا و تصویری، سلبی برخورد می کنی. زیرا حقیقت محض، نه این است و نه آن!
این یعنی ذهنت مقهور هیچ چیز- چه مادی و چه معنوی- نیست. هر صدا و تصویر و اندیشه و احساسی نفی شده است. تو حتی بدنبال چیزی نیستی. در یک خاموشی مسحورکننده ای. گویی در خواب عمیق به سر می بری و در عین حال بیدارتر از همیشه ای. زیرا در اسارت هیچ ذهنیتی به سر نمی بری. چه در این کیفیت هیچ نوع آگاهی ذهنی وجود ندارد. آنچه هست پاک بودن و خالی بودن از هر چیز و هر معنایی است. و این همان کیفیت حضور در بالاست. بالا یعنی این.
تو اکنون در بالایی. وصل به مقام ذاتی. و در عین حال هیچ درکی از آن نداری. زیرا همه نوع آگاهی را پس زده ای. و تنها چیزی که داری، تسلیم محض است.(ادامه دارد...)
قسمت اول :
اگر بخواهی از پایین به بالا رَوی، استاد می خواهی. وجود پیر و بلدِ راه ضروری می نماید. زیرا وقتی نیروی شگفت درونی ات که برخی به آن کندالینی گویند، بیدار می شود و شروع به بالا آمدن می کند، تو را از هفت آسمان و زمین وجودت عبور میدهد. و چون این عوالم برایت نا آشنایند وهر کدام حکایت خود را دارند،داشتن معلم و راهنما ضروری است.چه گاه حضور خود سرانه در این عوالم پر رمز و راز درون بسیار دهشتناک و اضطراب آمیز و خطر ساز است. زیرا هر کدام از این عوالم هفتگانه وجودت، زمین و آسمان خود را دارند، موجودات خود را دارند، ماجراهای خودوزبان خود را دارند.دردومین مقاله ازکتاب کلمات بارانی از این عوالم به طور مشروح سخن رفته است.
حال خوب دقت کن :
شیوه ای وجود دارد که نیاز به پیر و مرشد و بلدِ راه ندارد، و در عین حال خالی از وحشت و اضطراب است. و آن حرکت از بالا به پایین است.منظور ازبالا،مقام ذات و منظور از پایین،جهان محسوس جسمانی است، و آنچه میان این دو واقع است عوالم دیگرند.
برای آن که از بالا به پایین سیر کنی، ابتدا باید بالا باشی. و تو به طرفة العینی می توانی بالا باشی! یعنی بدون گذر کردن از عوالم بین راه. این کار با قاعدهٔ نه این است و نه آن انجام شدنی است.
بر طبق این قاعده، تو هیچ چیز را عین حقیقت وجود نمی پنداری. هر چه می خواهد باشد. با هر چیزی، با هر شکلی، با هر آگاهی و صدا و تصویری، سلبی برخورد می کنی. زیرا حقیقت محض، نه این است و نه آن!
این یعنی ذهنت مقهور هیچ چیز- چه مادی و چه معنوی- نیست. هر صدا و تصویر و اندیشه و احساسی نفی شده است. تو حتی بدنبال چیزی نیستی. در یک خاموشی مسحورکننده ای. گویی در خواب عمیق به سر می بری و در عین حال بیدارتر از همیشه ای. زیرا در اسارت هیچ ذهنیتی به سر نمی بری. چه در این کیفیت هیچ نوع آگاهی ذهنی وجود ندارد. آنچه هست پاک بودن و خالی بودن از هر چیز و هر معنایی است. و این همان کیفیت حضور در بالاست. بالا یعنی این.
تو اکنون در بالایی. وصل به مقام ذاتی. و در عین حال هیچ درکی از آن نداری. زیرا همه نوع آگاهی را پس زده ای. و تنها چیزی که داری، تسلیم محض است.(ادامه دارد...)
- ۴۹۴
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط