پارت ۲۲
پارت ۲۲
کوک:پس که اینطور کوک رفت سمت تیغی
ات:میخوای چیکار کنی
کوک:میفهمی
جونگکوک با تمام بیرحمی تیغ رو روی بدن ات میکشید
ات که دیگه نمیتونست تحمل که جیغی از درد کشید
کوک:صداتو ببر
ات:اییی من بخدا کاری نکردم
کوک:ببر صداتو
ات:اییی اههههه من دوست دارم
کوک دست از بریدن بدن ات برداشت
کوک:چ..ی
ات:سرفه....دوست دارم
کوک:تو نمیتونی عاشق من بشی تو یه بدبختی
ات:م...م..من د.........
که ات بیهوش شد
کوک:اهههههه اجوما(داد)
اجوما اومد
اجوما:بله اهههه پسرم ات
کوک: اجوما دارم بهت میگم تا وقتی که من نگفتم کسی طرف اتاق ایت نمیره ات هن میندازید همینجا بفهمم کسی اومده تو این اتاق زنده نمیزارم
اجوما:بل..ه پسرم
کوک رفت
کوک ویو
بعد از اینکه بهم گفت که دوست دارم نمیدونم چرا بهم یه حسی دست داد نکنه عاشقش شدم نه نه ته جئون جونگکوک این چرتو پرتا چین که تو میگی من عاشق اون بدبخت بشم یه کاری بهش بکنم تا دیگه نتونه از در اتاقش بره بیرون
پرش به فردا
_____________________
بچه ها من مسافرت رفتم شاید نتونم زیاد پارت بزارم ولی از پسفردا دیگه سعی میکنم بیشتر بزارم
۶۸۰تایی شدیم
حمایت
کوک:پس که اینطور کوک رفت سمت تیغی
ات:میخوای چیکار کنی
کوک:میفهمی
جونگکوک با تمام بیرحمی تیغ رو روی بدن ات میکشید
ات که دیگه نمیتونست تحمل که جیغی از درد کشید
کوک:صداتو ببر
ات:اییی من بخدا کاری نکردم
کوک:ببر صداتو
ات:اییی اههههه من دوست دارم
کوک دست از بریدن بدن ات برداشت
کوک:چ..ی
ات:سرفه....دوست دارم
کوک:تو نمیتونی عاشق من بشی تو یه بدبختی
ات:م...م..من د.........
که ات بیهوش شد
کوک:اهههههه اجوما(داد)
اجوما اومد
اجوما:بله اهههه پسرم ات
کوک: اجوما دارم بهت میگم تا وقتی که من نگفتم کسی طرف اتاق ایت نمیره ات هن میندازید همینجا بفهمم کسی اومده تو این اتاق زنده نمیزارم
اجوما:بل..ه پسرم
کوک رفت
کوک ویو
بعد از اینکه بهم گفت که دوست دارم نمیدونم چرا بهم یه حسی دست داد نکنه عاشقش شدم نه نه ته جئون جونگکوک این چرتو پرتا چین که تو میگی من عاشق اون بدبخت بشم یه کاری بهش بکنم تا دیگه نتونه از در اتاقش بره بیرون
پرش به فردا
_____________________
بچه ها من مسافرت رفتم شاید نتونم زیاد پارت بزارم ولی از پسفردا دیگه سعی میکنم بیشتر بزارم
۶۸۰تایی شدیم
حمایت
۳۴.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.