ویو جونگ کوک

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۷۲

" ویو جونگ کوک"

من و تهیونگ همه کار را رو انجام دادیم.
باید تو خواب میدید که اموال و بهش بدم.
تا وقتیم متوجه جعلی بودن قرار داد بشه.
من میتونم سند زمینا به اسم فردی با اتمینان بزنم

سر قرار با ادم ربا رفتم.
اول که منتظرم گزاشت
و بد جور عصابم و خورد کرد.
بعدشم که امد..
خودش نبود.
یکی دیگه رو فرستاده بود.
و رفت

عجیب بود شک نکرد.

ته: تموم شد‌.
کوک: این کدوم خریه که مت و منتطر میزاره!؟؟
ته: وای پسر..مهم اینه که گولش زدیم..

......
داخل یه هتل موندیم و قرار شد فردا بعد از ظهر حرکت کنیم.
فرداش
با خوردن ناهار سوار ماشین شدیم برایه برگشت.

داخل ماشین سرم تو گوشی بود که تهیونگ گفت:

_امشب یه مهمونی مهمه..بهتره بریم اونجا قبل رفتن به خونه ..چون مطمین باش میتونی ادنایه کله گنده ایی و پیدا کنی.

سرم تو گوشی بود و عادی جواب دادم:
_اوکی بریم‌
ته: نمی خوای یکم دوش بگیری لباست و عوض کنی!؟

راست میگفت..اصلا متوجه نشدم که دیشب دوش نگرفتم.

کوک: باشه

"ویو تهیونگ"

رامی بهم سپرده بود سر جونگکوک و گرم کنم.

برایه پوشوندن لباس بیشتر از رسمی به تنش
بیشتر رسیدن به خودش.
کلی دروغ گفتم.
جونگکوکم با زور قبول کرد.

دیگه داشت ساعت ۸ می شد.

"ویو جنا"

داخل ایینه به خودم نگاه کردم.
واقعا خوشگل شده بودم.

رامی جوری ارایشم کرده بود که خیلی ساده بود ولی بهم میومد
موهام حالت داده بود.
و این لباس..
انگار این ظاهر بهم اعتماد به نفس می داد.

با اینکه لباس بهم میومد
خیلی تنگ بود
حتی کوتاه بودنش..
باورم نمیشه سر لج بازی همچین چییزی انتخواب کردم.

در باز شد..
الیا با لباس که به عنوان بچه خیبی خوشگلش کرده بود دویید داخل.

الیا: جنا همه امدن..بیا بریمم..

دنبالش رفتم.
از حق نگزریم همه دخترایه مهمونی خوشگل شده بودن
از رامی اهیون تا کسایی که نمیشناختم.
حتی مامان جونگکوک به عنوان زن مسن خیلی شیک بود.

رامی: تهیونگ بهم گفت نزدیکن..

زد به بازوم
رامی: خوشمل شدیااا..
جنا: به پایه تو نمیرسمم...

خواست جواب بده که در باز شد.
جوتگکوک مودش عادی بود.

همه شروع کردن جیغ زدن و گفتن تولدت مبارک به صورت هم زمان.

و بعدش که تغییر خاصی تو جونگکوک ندیدن کل سالن ساکت شد.

بین مهمونا خیلی عقب وایساده بودم
جلویه دید نبودم.

الیا از کنارم سکوت و شکست و با اون پوتیناش تو سالن دویدد رفت سمت جونگکوک

الیا: تولدت مبارک دایی جونممم.

جونگکوک دستش و باز کرد که الیا پرید بغلش و جونگکوک بلندش کرد.
الیا محکم صورت جونگکوک و بوسید..
جونگکوک موقعه صاف وایسادن
نگاه چپی به تهیونگ کرد و چییزی نگفت.
پسره رو مخ.‌
بی زوققق..
ولی چه خوش تیپ شدهه.
مگه میدونست.
خو نه ،قطعا نه‌..
دیدگاه ها (۴)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۷۳" ویو جنا"اهنگ پخش شد و هر ک...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۷۴" ویو جنا"واقعا بخواطر لباس ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۷۱" ویو جنا"کاش میدونست مسئله ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۷۰" ویو جنا"کوک: خودتم خوب مید...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۷۰"ویو جنا"رو صندلی نشستم.و...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۷"ویو جنا".واقعا حسی بهش ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط