عشق پر دردسر

عشق پر دردسر
پارت ۱



دیا به دختر کم ین و ساله که تو یه خانواده خیلی غیرتی بدنیا اومد.داداشش بهش گیر میدن. دیانا یه مدت راحت میشه مثلا دیرتر میاد خونه و داداشش میفهمه و میگه که آبرومون رو بردی و بعد قرار شد که بدنش به پسر عموی بدتر از خودشون


بعد از ازدواج ارسلان و دیانا


#دیانا


بلخره کلاسمون تموم شد با نیکا،پانیذ و عسل داشتیم میومدیم خونه . تو کل راه با صدای بلند فقط میخندیدیم تو اون خونه مزخرف که شب تا صبح زندونی بودم لاقل تو راه مدرسه حالم خوب می‌شود
با نیکا،پانیذ و عسل رفتیم توی یه مغازه بستنی گرفتیم و توی راه خوردیم همش حرفای خنده دار میزدن و منم فقط میخندیدم


#ارسلان

وقتی که داشتم از سرکار برمیگشتم دیدم که دیانا با دوستاش دارن توی خیابون قدم میزنن و بلند بلند میخندین
من سریع زدم کنار و از ماشین پیاده شدم
و دیانا رو صدا کردم و بهش گفتم که اینجا چیکار میکنه ؟
وقتی میخواست توضیح بده با صدای بلند و با داد بهش گفتم که بشین توی ماشین

اگه لایک ها به ده برسه پارت بعدی رو میزارم
دیدگاه ها (۱)

عشق پر دردسر پارت ۲ #دیانا با صدای پیچیده شدن ماشینش جلو پام...

عشق پر دردسر پارت ۳ #ارسلانباشه ولی این کارو نکن من میدونم چ...

رمان بغلی من پارت ۷۷... فردا ...دیانا: با صدای گوشیم چشامو ب...

رمان بغلی من پارت ۷۴ارسلان: لبخندی بهش زدم و روی سینش چرخوند...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط