عشق پر دردسر

عشق پر دردسر
پارت ۳

#ارسلان
باشه ولی این کارو نکن من میدونم چجوری حلش کنم .
راستی میشه تو اینجا بمونی تا من برم و بیام ؟چون یه جایی کار دارم .


#محمد
آره حتما برو . مواظب خودت باش فعلا


#ارسلان
ممنون . پس شب میبینمت ،بای.
بعد زدم بیرون به دیانا پیام دادم که شب خانوادش میان خونمون ، میخوام یه میز مفصل بچینی . اگه چیزی هم میخوای سفارش بده تا بیارن .


#دیانا
با صدای پیامک گوشیم دستامو آب کشیدم رفتم سمت گوشیم پیامکشو دیدم چیزی نگفتم و جوابی ندادم. رفتم توی آشپزخونه شروع کردم به پختن قرمه سبزی برای شام


#ارسلان
برگشتم خونه دیدم دیانا نیست . وقتی خواستم بهش زنگ بزنم و سرش داد بزنم که چرا از خونه بیرون رفته دیدم از اتاقش اومده بیرون یه لباس خیلی بد هم تنش کرده با عصبانیت بهش گفتم ‌ه بره و یه لباس دیگه بپوشه و لباسش رو هم خودم انتخاب کردم .
بعد خودمم رفتم حموم و لباسمو پوشیدم و رفتم پایین
ببخشید کم بود
قول میدم پارت بعدی رو طولانی تر کنم
لایک هاشو به ۱۰ برسونید تا مارت بعدی رو بزارم
دیدگاه ها (۷)

عشق پر دردسر پارت ۴ #دیانا معذرت خواهی کردم لباسمو پوشیدم و ...

عشق پر دردسر پارت ۵#ارسلان فردا صبح بعد از خوردن صبحانه پاشد...

عشق پر دردسر پارت ۲ #دیانا با صدای پیچیده شدن ماشینش جلو پام...

عشق پر دردسر پارت ۱دیا به دختر کم ین و ساله که تو یه خانواده...

رمان بغلی من پارت ۷۷... فردا ...دیانا: با صدای گوشیم چشامو ب...

رمان بغلی من پارت ۷۴ارسلان: لبخندی بهش زدم و روی سینش چرخوند...

رمان بغلی من پارت ۴۹دیانا: با خجالت سلام دادم یاشار: من برم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط