گمشده در قلبم
گمشده در قلبم
پارت۷
اشکاش ریخت و لبخند زد.یهو محکم خودشو پرت کرد سمتم و دستاشو دور گردنم حلقه کرد،سرشو گذاشت روی شونم.منم محکم بغلش کردم که با گریه گفت:نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده بود.دیوونه!چرا یهو مجروح شدی؟اگه مجروح نمیشدی شاید هنوزم توی همون زندگی مون بودیم و چهارده سال معطل نمی شدیم تا دنبال هم بگردیم.خیلی دیوونه ای!
تازه قدرت تکلمم رو بدست آورده بودم.بلاخره به حرف اومدم:کیوکا! خوشحالم که سالمی!نمیدونی چقد این دو سال دنبالت گشتم که یهو خودت پیدام کردی!
با لحنی که باعث خندم میشد گفت:پس موهاتو این رنگی کردی که من پیدات کنم؟!
جواب دادم:ممکن نبود تو یه کشور دیگه متولد شده باشی برای همینم موهامو رنگ کردم تا اگه یه روز موهامو دیدی منو بشناسی!
فشار دستام رو یکم بیشتر کردم
کیوکا:دلم نمیخواد ولت کنم میخوام تلافی این۱۴سال رو دربیارم!
با مهربونی گفتم:دیگه هیچوقت نمیرم.۱۴سال که سهله،بیشترش رو هم میتونی تلافی کنی.
بلاخره ولش کردم که اونم ول کرد.
انگار که چیزی یادم اومده باشه پرسیدم:راستی اسمت تو این زندگی چیه؟
کیوکا:هایاسه میکو تو چی؟
جواب دادم:اینوهارا دایان
کیوکا:اسم های قبلیمون رو صدا کنیم فکر کنم بهتر باشه.
مویچیرو:اوهم!^-^
با اینکه خجالت می کشیدم دستش رو گرفتم و به سمت مدرسه رفتیم
مطمئنم الان بازم سرخ شدم.
کیوکا:میرفتی مدرسه؟
مویچیرو:آره
کیوکا:اسم مدرست چیه؟
مویچیرو:......
کیوکا چشماش برق زد:منم همون مدرسه ام!
مویچیرو:خب دیگه بهتر ازین نمیشه!تو یه مدرسه ایم.امیدوارم تو یه کلاس هم باشیم.
کیوکا:آره اگه اینجوری بشه که دیگه نور علی النوره!
با شیطنت و هیجان گفتم:وایییی بدو بریم که الان در مدرسه رو میبندن!
دستش رو کشیدم و بدو بدو رفتیم.
کلاس بندی هارو که خوندیم توی یه کلاس بودیم.هردو همزمان گفتیم:هوراا! و زدیم قدش!
رفتیم تو کلاسمون چون چهار ردیف صندلی بود و یکی در میون دختر پسر بود،من ردیف اول میز چهارم نشستم و کیوکا ردیف دوم میز چهارم.
پارت۷
اشکاش ریخت و لبخند زد.یهو محکم خودشو پرت کرد سمتم و دستاشو دور گردنم حلقه کرد،سرشو گذاشت روی شونم.منم محکم بغلش کردم که با گریه گفت:نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده بود.دیوونه!چرا یهو مجروح شدی؟اگه مجروح نمیشدی شاید هنوزم توی همون زندگی مون بودیم و چهارده سال معطل نمی شدیم تا دنبال هم بگردیم.خیلی دیوونه ای!
تازه قدرت تکلمم رو بدست آورده بودم.بلاخره به حرف اومدم:کیوکا! خوشحالم که سالمی!نمیدونی چقد این دو سال دنبالت گشتم که یهو خودت پیدام کردی!
با لحنی که باعث خندم میشد گفت:پس موهاتو این رنگی کردی که من پیدات کنم؟!
جواب دادم:ممکن نبود تو یه کشور دیگه متولد شده باشی برای همینم موهامو رنگ کردم تا اگه یه روز موهامو دیدی منو بشناسی!
فشار دستام رو یکم بیشتر کردم
کیوکا:دلم نمیخواد ولت کنم میخوام تلافی این۱۴سال رو دربیارم!
با مهربونی گفتم:دیگه هیچوقت نمیرم.۱۴سال که سهله،بیشترش رو هم میتونی تلافی کنی.
بلاخره ولش کردم که اونم ول کرد.
انگار که چیزی یادم اومده باشه پرسیدم:راستی اسمت تو این زندگی چیه؟
کیوکا:هایاسه میکو تو چی؟
جواب دادم:اینوهارا دایان
کیوکا:اسم های قبلیمون رو صدا کنیم فکر کنم بهتر باشه.
مویچیرو:اوهم!^-^
با اینکه خجالت می کشیدم دستش رو گرفتم و به سمت مدرسه رفتیم
مطمئنم الان بازم سرخ شدم.
کیوکا:میرفتی مدرسه؟
مویچیرو:آره
کیوکا:اسم مدرست چیه؟
مویچیرو:......
کیوکا چشماش برق زد:منم همون مدرسه ام!
مویچیرو:خب دیگه بهتر ازین نمیشه!تو یه مدرسه ایم.امیدوارم تو یه کلاس هم باشیم.
کیوکا:آره اگه اینجوری بشه که دیگه نور علی النوره!
با شیطنت و هیجان گفتم:وایییی بدو بریم که الان در مدرسه رو میبندن!
دستش رو کشیدم و بدو بدو رفتیم.
کلاس بندی هارو که خوندیم توی یه کلاس بودیم.هردو همزمان گفتیم:هوراا! و زدیم قدش!
رفتیم تو کلاسمون چون چهار ردیف صندلی بود و یکی در میون دختر پسر بود،من ردیف اول میز چهارم نشستم و کیوکا ردیف دوم میز چهارم.
۲.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.