عشق پنهان

عشق پنهان
p4
ویو خوابگاه ساعت ۱۸:۰۰
ویو ا/ت
داشتم تو اسکپلور میچرخیدم که یه پست بود و گف چند وقت دیگه اعضا برن سربازی ما ارمیا چیا باید بکشیم چشمام پر اشک شده بود یهو نزدیک بود سرازیر شه سریع رفتم تو اتاق جیمین کامنتا رو باز کردم نوشته بود:
کامنت:وقتی برن ا/ت چی قراره بکشه
همونجا اشکام سرازیر شد حالم خوب نبود هعی تصور میکردم چی میشد بدون اعضا اونم دو سال حالم بد بود که یهو در باز جیمین بود که سریع.....
ویو جیمین
توی گوشی بودم که یهو دیدم ا/ت چشاش پر اشکه تا میخواستم چیزی بگم سریع رف تو اتاقم
شوگا:چش شد؟(تعجب)
کوک:نمیدونم(تعجب)
نامی:تو می‌دونی چی شد(رو به جیمین)
جیمین:نه ولی این چند وقته زیاد اینجوری میشه میرم پیشش باهاش حرف میزنم
رفتم تو اتاق دیدم داره گریه می‌کنه احساس کردم با هر قطره ای که از چشاش می‌ریزه همین جور داره به قلبم ضربه میزنه که یهو..........
..................................
#جیم_ات
دیدگاه ها (۰)

عشق پنهانp5ویو جیمینرفتم تو اتاق دیدم داره گریه می‌کنه احساس...

عشق پنهانp6شوگا:من که خودم ریختم پشمام موند😐ا/ت:باشه دیگه شم...

عشق پنهانp3ویو ا/تداشتم میرفتم بالا سمت اتاق جیمین درو باز ک...

عشق پنهان p2ویو ا/تهفت سال گذشته و ما معروف ترین گروه جهان ش...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت 7 که در عمارت باز شد... دیدم اربابه خیلی اهمیت نداشتم ب...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط