شماره معکوس p16
اریکا تعجب زده دستش را پایین انداخت،اما بیشتر از اریکا خواهرش تعجب کرده بود در حالی که می دانست جئون عاشق اریکاست!
"تو اینجا چیکار میکنی جونگکوک؟" erica
راست راست در چشمان امیلیا خیره شد و طی حرکت ناگهانی او را به بدنش فشرد
" تو حق نداری اینطوری باهاش رفتار کنی اریکا!" jk
اریکا که عصبی بود و حال جئون زیر شعله اعصبانیتش را افزایش یافته بود قدمی جلو را و با انگشت برای جئون خط و نشان کشید
" تو اینجا کسی نیستی که به من بگی با خواهرم چطور رفتار کنم فهمیدی ؟" erica
جئون نگاهی به چشمان سوالی امیلیا انداخت و مصمم گفت :
"من شوهرشم!" jk
هر دو جیغ کشیدند و سوالی به جئون خیره شدند
" من و امیلیا دیشب با هم رابطه داشتیم!" jk
چشمان اریکا لبریز از خشم شد و پیراهن امیلیا را چنگ انداخت
" تو چه گوهی خوردی امیلیا؟ فقط یه شب پیشت نبودم لعنتی!" erica
"داره دروغ میگه ما با هم کاری نکردیم اریکا حرفم رو باور کن !" Emilia
اریکا پوف بلندی گفت و با کوبیدن در وارد خانه شد
"درو باز کن اریکا " Emilia
داد زد
"گورتو گم کن میخوام تنها باشم" erica
عصبی سمت جئون برگشت که با آرامش به ماشینش تکیه زده بود و یقه لباسش را آزاد تر می کند
جلو رفت،مشتش آماده بود تا توی صورت صاف جئون کوبیده شود و قبل از اینکه به هدف برخورد کند جئون او رابه ماشین تکیه داد
عمیق در چشمان پر از خشمش خیره شد و بعد از پایین دادن بزاق دهانش گفت :
"اتفاقی نمی افته،من مطمئنم "jk
امیلیا سیلی محکمی روی صورتش کوبید و با خشم سمت ماشین رفت
قدم های محکمی بر میداشت اما چهار ستون تنش از فرط خشم می لرزید
"وایسا امیلیا بهم گوش بده" jk
بی توجه سوار ماشین شد و استارت زد
اما جئون با جرئت تر از این حرفا بود،راه ماشین را سد کرد
"تا حرفام رو گوش ندی نمیزارم بری" jk
"زیرت میکنم!" Emilia
مصمم گفت:
"منتظرم!"jk
"تو اینجا چیکار میکنی جونگکوک؟" erica
راست راست در چشمان امیلیا خیره شد و طی حرکت ناگهانی او را به بدنش فشرد
" تو حق نداری اینطوری باهاش رفتار کنی اریکا!" jk
اریکا که عصبی بود و حال جئون زیر شعله اعصبانیتش را افزایش یافته بود قدمی جلو را و با انگشت برای جئون خط و نشان کشید
" تو اینجا کسی نیستی که به من بگی با خواهرم چطور رفتار کنم فهمیدی ؟" erica
جئون نگاهی به چشمان سوالی امیلیا انداخت و مصمم گفت :
"من شوهرشم!" jk
هر دو جیغ کشیدند و سوالی به جئون خیره شدند
" من و امیلیا دیشب با هم رابطه داشتیم!" jk
چشمان اریکا لبریز از خشم شد و پیراهن امیلیا را چنگ انداخت
" تو چه گوهی خوردی امیلیا؟ فقط یه شب پیشت نبودم لعنتی!" erica
"داره دروغ میگه ما با هم کاری نکردیم اریکا حرفم رو باور کن !" Emilia
اریکا پوف بلندی گفت و با کوبیدن در وارد خانه شد
"درو باز کن اریکا " Emilia
داد زد
"گورتو گم کن میخوام تنها باشم" erica
عصبی سمت جئون برگشت که با آرامش به ماشینش تکیه زده بود و یقه لباسش را آزاد تر می کند
جلو رفت،مشتش آماده بود تا توی صورت صاف جئون کوبیده شود و قبل از اینکه به هدف برخورد کند جئون او رابه ماشین تکیه داد
عمیق در چشمان پر از خشمش خیره شد و بعد از پایین دادن بزاق دهانش گفت :
"اتفاقی نمی افته،من مطمئنم "jk
امیلیا سیلی محکمی روی صورتش کوبید و با خشم سمت ماشین رفت
قدم های محکمی بر میداشت اما چهار ستون تنش از فرط خشم می لرزید
"وایسا امیلیا بهم گوش بده" jk
بی توجه سوار ماشین شد و استارت زد
اما جئون با جرئت تر از این حرفا بود،راه ماشین را سد کرد
"تا حرفام رو گوش ندی نمیزارم بری" jk
"زیرت میکنم!" Emilia
مصمم گفت:
"منتظرم!"jk
۲۴.۲k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.