اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۳۰
(ویو نابی)
جونگ کوک: ما همیشه دوست بودیم ( خنده)
یکم از رفتارش حرصم می گیره و...
نابی: درست عین قبل هستی....
با خنده رو مخی گفت
جونگ کوک: مگه قبلاً چجوری بودم.....
نابی: هوس باز ....بی نمک....پررو
بازم خندیدی پسر چش سفید.......
جونگ کوک: می دونی فقط برای تو اینجوریم.....
نابی: ها .ها خندیدم....پسره خنگ
دوباره با همون لحن گفت
جونگ کوک: چقدر بی نمک....می دونی الان پیش پسری که آرزو خیلی هاست
نابی: ها ها خیلی ها دیدم دخترای هرزه بار درسته
جونگ کوک: آره دلتم بخواد...من از نزدیک دیدی.....ببین چقدر جذابم
نابی: وای مردیم از جذابیت..... آقای هوس باز...آره حتماً باید زیارتت کنیم
خنده بلندی کرد
جونگ کوک: زیارتت قبوله.....خوشگله
اصلأ این پسر درک نمی کنم.... یک لحظه مردونه....یک لحظه بچه
نابی: برو بابا خنگ جون
با دستاش یهو دستاش کشید رو سرم موهام بهم ریخت ......و یکم نگام کرد
جونگ کوک: خنگول......زیاد خوشگل نباش
عجب آدم روانی هست...........
نابی: دیوونه ای
جونگ کوک: یکم.... ولی همون یکم هم برای تو هست
پسر منحرف چیزی هست
نابی: منحرفی.......
جونگ کوک: آره ولی برای تو
اهههه حوصله بحث باهاش ندارم یکم بخوابم سرم آروم روی صندلی تکیه دادم
و چشمام بستم..... صدای نم نم بارون می یومد صداش خیلی آرامش بخش بود
که خوابم برد
(ویو جونگ کوک)
دیگه صدایی از نابی نیومد نگاهی بهش کردم.....
مثل بچه ها خوابیده بود...کیوت بود.... داخل این مدت خیلی ضعیف شده...
خیلی خیلی ضعیف شده.... ولی خوشگلیش هنوز به جاست....دستام روی
گونه هاش کشیدم.....آروم با دستام موهایی که جلوی صورتش گرفته بود
کنار زدم.... ولی هنوز درخشش چشماش به جاست.... دیگه رسیدیم......
پارت ۳۰
(ویو نابی)
جونگ کوک: ما همیشه دوست بودیم ( خنده)
یکم از رفتارش حرصم می گیره و...
نابی: درست عین قبل هستی....
با خنده رو مخی گفت
جونگ کوک: مگه قبلاً چجوری بودم.....
نابی: هوس باز ....بی نمک....پررو
بازم خندیدی پسر چش سفید.......
جونگ کوک: می دونی فقط برای تو اینجوریم.....
نابی: ها .ها خندیدم....پسره خنگ
دوباره با همون لحن گفت
جونگ کوک: چقدر بی نمک....می دونی الان پیش پسری که آرزو خیلی هاست
نابی: ها ها خیلی ها دیدم دخترای هرزه بار درسته
جونگ کوک: آره دلتم بخواد...من از نزدیک دیدی.....ببین چقدر جذابم
نابی: وای مردیم از جذابیت..... آقای هوس باز...آره حتماً باید زیارتت کنیم
خنده بلندی کرد
جونگ کوک: زیارتت قبوله.....خوشگله
اصلأ این پسر درک نمی کنم.... یک لحظه مردونه....یک لحظه بچه
نابی: برو بابا خنگ جون
با دستاش یهو دستاش کشید رو سرم موهام بهم ریخت ......و یکم نگام کرد
جونگ کوک: خنگول......زیاد خوشگل نباش
عجب آدم روانی هست...........
نابی: دیوونه ای
جونگ کوک: یکم.... ولی همون یکم هم برای تو هست
پسر منحرف چیزی هست
نابی: منحرفی.......
جونگ کوک: آره ولی برای تو
اهههه حوصله بحث باهاش ندارم یکم بخوابم سرم آروم روی صندلی تکیه دادم
و چشمام بستم..... صدای نم نم بارون می یومد صداش خیلی آرامش بخش بود
که خوابم برد
(ویو جونگ کوک)
دیگه صدایی از نابی نیومد نگاهی بهش کردم.....
مثل بچه ها خوابیده بود...کیوت بود.... داخل این مدت خیلی ضعیف شده...
خیلی خیلی ضعیف شده.... ولی خوشگلیش هنوز به جاست....دستام روی
گونه هاش کشیدم.....آروم با دستام موهایی که جلوی صورتش گرفته بود
کنار زدم.... ولی هنوز درخشش چشماش به جاست.... دیگه رسیدیم......
- ۱۰.۲k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط