تو را دلواپسم عشقم

تو را دلواپسم عشقم
همین دلواپسی زیباست
همین شوریدگی
شب زنده داری، چشم درراهی
چونان دیدار زیباست
تو را از باد می پرسم نمی یابم
تو را در ابر می جویم نمی یابم
تو را در غنچه می بویم نمی یابم
همین جایی و هستی مطمئناً
ولی من سخت بی تابم
تصور می کنم جانا
که هر شب پیش من هستی
و من از هستی ات مستم
تو هر شب تازگی داری
و در قحط محبت
نور می باری
تو را دلواپسم جانا
همین دلواپسی زیباست...
دیدگاه ها (۴)

به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتمبه دل امید درمان داشتم ...

اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیستکسی حسینِ علی را چنین برادر ن...

بغلت گریه ی خاموش چه حالی داردغزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد...

به اعتماد، به این «بی وجود» شک دارمبه هر کسی که کنارت نبود، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط