فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۱۰۹
[ویو هارین]
دیدم جونگ کوک داره نگام می کنه
و یکم سرد عصبی هست
ولی از نوع حرف زدنم با کیم تعجب کرده بود
خیلی سرد جدی گفت
جونگ کوک: اینقدر خشک نباش من عاشق ذوقات هستم
هارین: به تو چه
خیلی سرد و خشک بود
یکی دستام گرفت محکم فشرد و زمزمه کرد
جونگ کوک: بفهم چی میگی....هر چی میگم انجام بده
چرا اینقدر پرو ؟
چرا از قبل سردتر شده ؟
چرا دیگه پوزخند همیشگیش نداره ؟
چرا اصلأ دیگه چشماش نمی درخشه ؟
تمام این سوال ها داخل ذهنم ایجاد شده بود
دستم از دستش کشیدم
هارین: اون مال قبلاً بود
بلند شدم
و با پدر بزرگ خداحافظی کردم
و از رستوران خارج شدم
که دنبالم اومد و از کمرم گرفت به خودش چسبوندم
خیلی خیلی جدی و بم گفت
جونگ کوک: هنوز ازت سیر نشدم
دستم کشید
با اینکه اینقدر توان داشتم ولی نمی تونستم حتی دستم تو دستش
تکون بدم خیلی زور داشت
در عقب ماشینش باز کرد بزور سوارم کرد
بعدش خودش کنارم نشست
پارت ۱۰۹
[ویو هارین]
دیدم جونگ کوک داره نگام می کنه
و یکم سرد عصبی هست
ولی از نوع حرف زدنم با کیم تعجب کرده بود
خیلی سرد جدی گفت
جونگ کوک: اینقدر خشک نباش من عاشق ذوقات هستم
هارین: به تو چه
خیلی سرد و خشک بود
یکی دستام گرفت محکم فشرد و زمزمه کرد
جونگ کوک: بفهم چی میگی....هر چی میگم انجام بده
چرا اینقدر پرو ؟
چرا از قبل سردتر شده ؟
چرا دیگه پوزخند همیشگیش نداره ؟
چرا اصلأ دیگه چشماش نمی درخشه ؟
تمام این سوال ها داخل ذهنم ایجاد شده بود
دستم از دستش کشیدم
هارین: اون مال قبلاً بود
بلند شدم
و با پدر بزرگ خداحافظی کردم
و از رستوران خارج شدم
که دنبالم اومد و از کمرم گرفت به خودش چسبوندم
خیلی خیلی جدی و بم گفت
جونگ کوک: هنوز ازت سیر نشدم
دستم کشید
با اینکه اینقدر توان داشتم ولی نمی تونستم حتی دستم تو دستش
تکون بدم خیلی زور داشت
در عقب ماشینش باز کرد بزور سوارم کرد
بعدش خودش کنارم نشست
- ۸.۷k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط