فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۱۰۷
[ویو هارین]
به سمت اتاقم رفتم
و با پوشیدن لباس راحتی خوابیدم
----------------
با صدای آلارم گوشی بلند شدم
با حاضر شدن
به طبقه پایین رفتم
که کیم گفت
تهیونگ: امروز استراحت کن لازم به تمرین نیست
با ذوق پریدم روی مبل
و دراز شدم
هارین: پس من بخوابم
تهیونگ: ته مون داره میاد... اگه می خوای دوباره شروع کنه اینجا بخواب
با کشیدن پوف کلافه ای
به سمت اتاق رفتم
و حاضر شدم
و همراه بادیگارد که کیم برام گذاشته بود
به دیدن پدربزرگ رفتم
پیش بابا بزرگ نشسته بودم باهاش حرف می زدم
اونقدر ذوق دیدنش داشتم که حد نداشت
چرا درونم حس پوچی دارم ؟
حس پوچی عمیق پر از درد انگار گوشه ای از قلبم خالی
شده
انگار تیکه ای از وجودم پر پر شده
چرا تاوان گناهی چشم که مجذوب شده قلبم داره پس می ده
با نبود اون گوشه ای از قلبم خالی....جئون جونگ کوک انگار
بدجور مجذوبت شدم
با صدای پدربزرگ رشته افکارم پار شد
ب.گ : دخترم چرا گریه می کنی
ها من گریه کردم ؟
خیلی بی خبر اشکام در اومد
سریع اشکام پاک کردم و با خنده گفتم
هارین: از دیدنتون ذوق داشتم
خندید موهام نوازش کرد
بابت حمایت خیلی ممنون بچهها من اینترنت ندارم راستی بگم به احتمال زیاد بعد این پارت خیلی طول بکشه برای پارت بعد و حتی نتونستم جواب کامنتها رو هم بدم متاسفم واقعا بابت حرفهای قشنگتونم خیلی ممنون خیلی خیلی ممنون دوستون دارم 💖🦋🦋💖♥️♥️❤️❤️♥️💋🌹
پارت ۱۰۷
[ویو هارین]
به سمت اتاقم رفتم
و با پوشیدن لباس راحتی خوابیدم
----------------
با صدای آلارم گوشی بلند شدم
با حاضر شدن
به طبقه پایین رفتم
که کیم گفت
تهیونگ: امروز استراحت کن لازم به تمرین نیست
با ذوق پریدم روی مبل
و دراز شدم
هارین: پس من بخوابم
تهیونگ: ته مون داره میاد... اگه می خوای دوباره شروع کنه اینجا بخواب
با کشیدن پوف کلافه ای
به سمت اتاق رفتم
و حاضر شدم
و همراه بادیگارد که کیم برام گذاشته بود
به دیدن پدربزرگ رفتم
پیش بابا بزرگ نشسته بودم باهاش حرف می زدم
اونقدر ذوق دیدنش داشتم که حد نداشت
چرا درونم حس پوچی دارم ؟
حس پوچی عمیق پر از درد انگار گوشه ای از قلبم خالی
شده
انگار تیکه ای از وجودم پر پر شده
چرا تاوان گناهی چشم که مجذوب شده قلبم داره پس می ده
با نبود اون گوشه ای از قلبم خالی....جئون جونگ کوک انگار
بدجور مجذوبت شدم
با صدای پدربزرگ رشته افکارم پار شد
ب.گ : دخترم چرا گریه می کنی
ها من گریه کردم ؟
خیلی بی خبر اشکام در اومد
سریع اشکام پاک کردم و با خنده گفتم
هارین: از دیدنتون ذوق داشتم
خندید موهام نوازش کرد
بابت حمایت خیلی ممنون بچهها من اینترنت ندارم راستی بگم به احتمال زیاد بعد این پارت خیلی طول بکشه برای پارت بعد و حتی نتونستم جواب کامنتها رو هم بدم متاسفم واقعا بابت حرفهای قشنگتونم خیلی ممنون خیلی خیلی ممنون دوستون دارم 💖🦋🦋💖♥️♥️❤️❤️♥️💋🌹
- ۱۰.۱k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط