فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۱۱۰
[ویو هارین]
با داد گفتم
هارین: مگه روانی چیزی هستی.....چته تو
چیزی نگفت و فقط نگام کرد
خیلی لش نشسته بود
چشماش مست بود
دستش دور کمرم حلقه کرد
و کاملآ داخل بغل خودش کشوندم
تغلا کردن من اصلأ فایده نداشت
لباش چسبوند به لبام و عمیق شروع کرد بوسیدن
هر چقدر به عقب هلش می دادم فایده نداشت
اونقدری ادامه داد که حد نداشت
از شانس بدم این بادیگارد خرم رفته بود
نمی تونست کمکم کنه
ازم جدا شد نگاهم کرد
جونگ کوک: لعنتی چرا اینقدر خوبی
هنوز دستاش محکم دور کمرم بود
هارین : دست از سرم بردار....تو بودی که من نخواستی الان چی شده
خیلی سرد نگاهم می کرد
هارین: من عروسک تو نیستم که اینجوری باهم رفتار کنی
یهو داد زد
جونگ کوک: تو می دونستی نقشه ته مون ولی چیزی نگفتی
الان من مقصرم ؟
هارین: احمق روانی....اون فقط کاری که داداشم گفت انجام داد.....اگرم من انتخاب می کردی من بهت نمی دادن.....و اینکه من خوشحال شدم که هاجون فهمید دوست واقعی داره.... ولی برای خودم متاسف شدم که بهت اعتماد کردم
چیزی نگفت
عوضش دوباره شروع کرد بوسیدنم
پارت ۱۱۰
[ویو هارین]
با داد گفتم
هارین: مگه روانی چیزی هستی.....چته تو
چیزی نگفت و فقط نگام کرد
خیلی لش نشسته بود
چشماش مست بود
دستش دور کمرم حلقه کرد
و کاملآ داخل بغل خودش کشوندم
تغلا کردن من اصلأ فایده نداشت
لباش چسبوند به لبام و عمیق شروع کرد بوسیدن
هر چقدر به عقب هلش می دادم فایده نداشت
اونقدری ادامه داد که حد نداشت
از شانس بدم این بادیگارد خرم رفته بود
نمی تونست کمکم کنه
ازم جدا شد نگاهم کرد
جونگ کوک: لعنتی چرا اینقدر خوبی
هنوز دستاش محکم دور کمرم بود
هارین : دست از سرم بردار....تو بودی که من نخواستی الان چی شده
خیلی سرد نگاهم می کرد
هارین: من عروسک تو نیستم که اینجوری باهم رفتار کنی
یهو داد زد
جونگ کوک: تو می دونستی نقشه ته مون ولی چیزی نگفتی
الان من مقصرم ؟
هارین: احمق روانی....اون فقط کاری که داداشم گفت انجام داد.....اگرم من انتخاب می کردی من بهت نمی دادن.....و اینکه من خوشحال شدم که هاجون فهمید دوست واقعی داره.... ولی برای خودم متاسف شدم که بهت اعتماد کردم
چیزی نگفت
عوضش دوباره شروع کرد بوسیدنم
- ۹.۰k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط