عشق آغشته به خون

'عشق آغشته به خون '
P⁶⁶


آیماه:میگم جان و ندیدین؟
تهیونگ:رفت بیرون ذهنش درگیر چیزی بود گفت میره تا یکمی قدم بزنه
جین‌آئه:عشق اونو درگیر کرده،امیدوارم آخرش به یه پایان خوب برسه،چون اگه نتونه درست فکر کنی،واسش غم‌انگیزه.
چوی‌سان:جان پسر عاقلیه میدونه چیکار کنه،مطمئنم تصمیم خوبی برای ادامه زندگیش میگیره
صندلی رو عقب کشیدم و روش نشستم بقیه‌هم بعد از تموم کردن کارشون دوری میز نشستن شروع کردیم به خوردن صبحانه که در خونه با ضربت باز شد و چهره آشفته جان کنار در نمایان شد.
همه نگران بلند شدیم، و تهیونگ به سمت جان رفت تا دلیل آشفتگی حالش رو بدونه.
تهیونگ:هی پسر چته.
جان:ت..تهیونگ..خ..خ...خبر....آو..ردن..م..ما..مانت..(لکنت)
تهیونگ:درست حرف بزن بیفهمم چی میگی(نسبتا عصبانی)
جان:امروز م..مراسم..خ..خاک..خاکسپاری.....ما...مانته(لکنت)
تهیونگ:ص..صبر‌ کن!داری چی میگی
جان:تو همه شهر این خبر پخش شده.
جین‌آئه:جان مطمئنی؟
جان:مطمئنم،یکی دو نفر نبود همه مردم میگن
جان:هی هی تهیونگ‌ خوبی صدام رو می‌شنوی چِت شد!
با تکونِ که جان به تهیونگ‌ داد به خود اومد و تعادلش رو از دست داد،و محکم روی زمین افتاد
جین‌آئه:تهیونگ...
خودم رو کنارش رسوندم و نشستم
جین‌آئه:چیزی نیست،به خود بیا..
تهیونگ‌:‌‌م..مامانم...جی..جین‌آئه..ما..مامانم..اون..ر..رفته
جین‌آئه:ما که مطمئن نیستم شاید دروغ باشه
تهیونگ‌:می..خوام ب..رم،میخوام..ما..مامانم رو ببينم
خوشی های اون لحظه همه و همه با خاک یکسان شد،همه چهره آشفتهِ داشتیم، سریع با تهیونگ‌ آماده شدم نمیتونستم تنهاش بزارم اونم تو همچون موقعیتی،که نیاز داشت تا یکی کنارش باشه،با دیدن مردم بیشتر از قبل مطمئن شدم،ولی بازهم نمیتونستم واسه تهیونگ‌ قبول کنم،اون الانم باور داشت که مامانش زنده‌ست،می‌گفت تا با چشماش ندیده نمی‌تونه باور کنه،ولی دیری نگذشت که همه افکارش بهم ریخت و حقیقت هجوم آورد به تموم تصوراتش.
محله آرومِ برای خوابیدن بود،خواب ابدی،امروز ملکه تصمیم گرفته بود بعد از این زندگیش رو زیر این خاک و تو این مکان ترسناک بگذرونه،دلیلش چی بود؟همه مردم یه دلیل خاص داشت،یکی میگفت ملکه بیمار بوده،اما یکی دیگه میگفت،این یه مرگ طبیعی بود،ولی یکی از این حدسا هضمش سخت‌تر بود،میگفتن ملکه چون تحمل خیانت رو نداشته، خودکشی کرده.
روی زمین نمناک نشستم و دستم رو روی پشت تهیونگ نوازش وار کشیدم میخواستم آرومش کنم و بهش بگم زندگی بازم ادامه داره پس باید پرقدرت ادامه بده.
تهیونگ:نمیتونم باور کنم،چرا باید این اتفاق می‌افتد؟
جین‌آئه:برای رفتن ملکه زود بود،ولی شاید مامانت همنقدر عمر برای خودش خواسته بود
تهیونگ:اگه حدس‌های مردم درست باشه چی!اگه برای خیانت باشه،دارم عقلم رو از دست میدم
جین‌آئه:این امکان نداره،چون بابات عاشق مامانته،اونا فقط یه حدسه.
تهیونگ:دلم براش تنگ شده،کاش.. می‌تون..ست..م ی..بار دیگه بغلش کنم(لکنت)ک..کاش فقط یبار.. دیگه حسش می‌کردم(گریه)
جین‌آئه:تهیونگ تا زندگی هست درد و غمم هست،ما فقط زمانی راحت میشم که مُرده باشیم،نباید نباید خودت از دست بدی،مرگ حق همه‌مونه امروز نه فردا فردا نه پس‌فردا همه ممیریم،و میریم به جایی که بهش تعلق داریم،تهیونگ،میدونم برات سخته ولی مامانت نمی‌خواد تو اینجوری خودت رو از دست بدی و نابود بشی.
تهیونگ:من نتونستم براش پسری خوبی باشم.
جین‌آئه:مامانت همیشه از تو راضی بود تهیونگ اینو می‌تونستی تو حالت نگاش ببینی.


غلط املایی بود معذرت 💫
حال کردین ملکه رو کشتم😁
شما چه‌فکر میکنین ملکه چرا مُرد🤔؟
دیدگاه ها (۳۱)

'عشق آغشته به خون 'P⁶⁷جین‌آئه:تهیونگاا پاشو باید بریمتهیونگ:...

'عشق آغشته به خون 'P⁶⁸تهیونگ:خودم تویی عوضی رو می‌کشم هرکاری...

'عشق آغشته به خون 'P⁶⁵جین‌آئه:مامانم بسه دیگه الان کمرت درد ...

'عشق آغشته به خون'P⁶⁴بعد از ورود به خونه آیماه رو کنارِ پسری...

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

love Between the Tides²²این پارت حذف شده بودتهیونگ: الان کجا...

سلام گارداشیون ، همونطور که یادتونه بنده ها،،،ر تشریف داشتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط