رمان دورترین نزدیک
#پارت_۱۱۰
ماهورم خیلی خسته بود اخ بمیرم صورتشو خدالعنتت کنه پارسا ببین چجوری زده عشقمو...
بلاخره یه خونه پیدا شد، خوابم میومد بماند که یخ زده بودمو به روی خودم نمی اوردم.
نگاهی به گوشیم انداختم ساعت 10شب بود رفتیم تو خودمو انداختم رو تخت
جای بدی نبود همه وسایل لازمو داشت
ماهور نشست کنارم بلند شدم بشینم دستمو رو زخم صورتش کشیدم اخ تقصیرمنه دیگه ناخواسته گوشه لبشو بوسیدم نمیدونم ارومم میکرد حالم خوب بود پیشش منکه ازاولشم دوسش داشتم ازش جدا شدم بانگرانی دستشو گذاشت رو پیشونیم
+ترانه! نگو قرصاتو نخوردی توکه هنوز تب داری عرق کردی!
خودمو زدم به اون راه _ متوجه نشدم
خستم میخام بخابم
+باشه یه چیزی بخور بخاب غذایی که خریده بودو جلوم گذاشت بزور یکم خوردمو مانتومو دراوردم خزیدم زیرپتو یه نیم تنه باز طلایی تنم بود بیا بایدن سردم شه چشاموبستم وسریع خوابم برد...
ماهور
ترانه خواب بودوگوشیموچک کردم ایمیلای شرکتو چک کردم و یه سری متنم فرسادم برا دریا ... خیلی خسته بودم یکم از غذارو خوردم گوشیم زنگ خورد از خوردن دست کشیدم
ملیس بود +جانم!
ملیسا: کجایی بیشعور بیمعرفت یه خواهرم داریا!
+چیشده؟! خوش نمیگذره پیش مامی ددیتون؟!
ملیسا:خودتم میدونی مامان مریضه! وگرنه من ترجیح میدم پیش توزندگق کنم! چیه دلت تنگ شده؟!
+اوم مگ میشه ادم دلش تنگ نشه!
ملیسا:فعلا که مامان بعدم امتحانابعدشم سال نو به مامان قول دادم برم باهاش آلمان!
+اره برو اصایه سرم نزن به من!
ملیسا: خو ماکه همو اینور اونورمی بینیم درضمن توچرا نمیای باما؟! رامین گ... یهویی ساکت شد
+رامین!؟ چی گفت!؟
ملیسا:هیچی میگم سامی گف نمیای!
+ملیسا اسم رامینو اوردی!
ملیس: هیچی گفت کسی پیشته و نمیتونی بیای!
+رامین بیخود کرد! اصاشماچیکار به رامین دارید؟ اونوکجا میبرید؟
ملیس: وا بیخیال بابانیا رد دادی نیای بهتره!
+میخوای بری!؟
ملیس: اره دیگه همه هستن!
+باشه مراقب خودت باش!
ملیس: باشه ودرضمن من برگردم باتو کار دارم!
+خدانگهدار و قطع کردم شماره رامینو گرفتم
رامین:جونم ماهور
+کجایی
رامین: خونه چطور؟!
+توامارمنوبه ملیسامیدی؟!اصاتو چه غلطی میکین هان!
سکوت کرد...
+خب حرف بزن دیگه
رامین: داداش چه آمار دادنی!
+بیخیال،خوشم نمیادازاین مسخره بازیا
رامین ک معلوم بوددلخورشده خداحافظی گفتوقطع کرد هووف
رفتم تواتاق ب قیافع ترانه توخواب نگاکردم، پتوروروش کشیدم رفتم خوابم نمیبرد...
باشنیدن صدای ترانه رفتم بالاسرش
داشت کابوس میدیدجیغ میزد بیدارش کردم
+ ترااااانه بیدار شو جوری محکم دادزدم که ترسیده چشاشوبازکردبغلش کردم
+تموم شد فقط ی خواب بدبود
رفت عقبو بهم نگا کرد
_توکه نمیذاری اذیتم کنن نه!؟...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #عاشقانه #دخترونه #love #عشق #خاص #تکست_خاص #شیک #خاصترین
ماهورم خیلی خسته بود اخ بمیرم صورتشو خدالعنتت کنه پارسا ببین چجوری زده عشقمو...
بلاخره یه خونه پیدا شد، خوابم میومد بماند که یخ زده بودمو به روی خودم نمی اوردم.
نگاهی به گوشیم انداختم ساعت 10شب بود رفتیم تو خودمو انداختم رو تخت
جای بدی نبود همه وسایل لازمو داشت
ماهور نشست کنارم بلند شدم بشینم دستمو رو زخم صورتش کشیدم اخ تقصیرمنه دیگه ناخواسته گوشه لبشو بوسیدم نمیدونم ارومم میکرد حالم خوب بود پیشش منکه ازاولشم دوسش داشتم ازش جدا شدم بانگرانی دستشو گذاشت رو پیشونیم
+ترانه! نگو قرصاتو نخوردی توکه هنوز تب داری عرق کردی!
خودمو زدم به اون راه _ متوجه نشدم
خستم میخام بخابم
+باشه یه چیزی بخور بخاب غذایی که خریده بودو جلوم گذاشت بزور یکم خوردمو مانتومو دراوردم خزیدم زیرپتو یه نیم تنه باز طلایی تنم بود بیا بایدن سردم شه چشاموبستم وسریع خوابم برد...
ماهور
ترانه خواب بودوگوشیموچک کردم ایمیلای شرکتو چک کردم و یه سری متنم فرسادم برا دریا ... خیلی خسته بودم یکم از غذارو خوردم گوشیم زنگ خورد از خوردن دست کشیدم
ملیس بود +جانم!
ملیسا: کجایی بیشعور بیمعرفت یه خواهرم داریا!
+چیشده؟! خوش نمیگذره پیش مامی ددیتون؟!
ملیسا:خودتم میدونی مامان مریضه! وگرنه من ترجیح میدم پیش توزندگق کنم! چیه دلت تنگ شده؟!
+اوم مگ میشه ادم دلش تنگ نشه!
ملیسا:فعلا که مامان بعدم امتحانابعدشم سال نو به مامان قول دادم برم باهاش آلمان!
+اره برو اصایه سرم نزن به من!
ملیسا: خو ماکه همو اینور اونورمی بینیم درضمن توچرا نمیای باما؟! رامین گ... یهویی ساکت شد
+رامین!؟ چی گفت!؟
ملیسا:هیچی میگم سامی گف نمیای!
+ملیسا اسم رامینو اوردی!
ملیس: هیچی گفت کسی پیشته و نمیتونی بیای!
+رامین بیخود کرد! اصاشماچیکار به رامین دارید؟ اونوکجا میبرید؟
ملیس: وا بیخیال بابانیا رد دادی نیای بهتره!
+میخوای بری!؟
ملیس: اره دیگه همه هستن!
+باشه مراقب خودت باش!
ملیس: باشه ودرضمن من برگردم باتو کار دارم!
+خدانگهدار و قطع کردم شماره رامینو گرفتم
رامین:جونم ماهور
+کجایی
رامین: خونه چطور؟!
+توامارمنوبه ملیسامیدی؟!اصاتو چه غلطی میکین هان!
سکوت کرد...
+خب حرف بزن دیگه
رامین: داداش چه آمار دادنی!
+بیخیال،خوشم نمیادازاین مسخره بازیا
رامین ک معلوم بوددلخورشده خداحافظی گفتوقطع کرد هووف
رفتم تواتاق ب قیافع ترانه توخواب نگاکردم، پتوروروش کشیدم رفتم خوابم نمیبرد...
باشنیدن صدای ترانه رفتم بالاسرش
داشت کابوس میدیدجیغ میزد بیدارش کردم
+ ترااااانه بیدار شو جوری محکم دادزدم که ترسیده چشاشوبازکردبغلش کردم
+تموم شد فقط ی خواب بدبود
رفت عقبو بهم نگا کرد
_توکه نمیذاری اذیتم کنن نه!؟...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #عاشقانه #دخترونه #love #عشق #خاص #تکست_خاص #شیک #خاصترین
۹.۵k
۲۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.