Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁵"


از تلگرام بیرون اومدم و باز از بالای صفحه به پیام های پشت سر همش خیره شدم!
کوک: "خب نباید بلاکت میکردم آررره"
کوک: "خوابیدی؟!"
کوک: "اگه نخوابیدی لطفا جواب بده آرا"

هه... من خیلی لجباز تر از این حرفام مستر جئون!
یهو گوشیم زنگ خورد... چیییی کوکههه؟!
وای وای... خب جواب نمیدم:/
اینقدر زنگ خورد که قطع شد، بازم پیام و بازم زنگ‌.

صبحانه خوردم، نهار خوردم، اما اصلا اصلا ول کن نبود...
در حدی که مجبور شدم تلفنم رو خاموش کنم!
من یکم لوسم، فقط یکم... حالا که تو راب..طه نیستیم موظف نیستم جوابش رو بدم!

تا عصر خودمو با جی‌یونگ مشغول کردم.
عاممم زیادی دارم ناز میکنم یعنی؟! نه نه حقشه...
سر نهار ناخداگاه با هیون آشتی کردیم.
نمیدونم داستان چیه ولی هروقت ناخداگاه خندمون بگیره آشتی میشه!

مامان و بابا تصمیم گرفته بودن دوتایی برن رستورانی که دوران دوستی باهم قرار میذاشتن:/
من و هیون هم این وسط کشک!
زن‌‌عمو مدام کلللل خونه رو میسابید.

رفتم کاناپه کنار هیون نشستم که آروم گفت:
هیون: +اونی
زیر چشمی نگاهش کردم که ادامه داد:
هیون: +زن عمو زده به سرش؟!
نیشگونی از پهلوش گرفتم و غریدم:
آرا: _میشنوه احمق!

هیون: +آخخ.. دستت چقدر سنگینه!
پچ پچ کنان بودیم که یهو زن‌عمو گفت:
زن‌عمو: چی پچ پچ میکنید شماها؟!
رو به زن‌عمو مهربون گفتم:
آرا: _عاممم زن‌عمو جون امروز مهمون دارید؟! آخه خیلی کار کردید...
دیدگاه ها (۹)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁶"زن‌عمو: آره یکی از دوستای دوران دبیرستان ...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁷"اوففف بلاخره تموم شد‌... ولی بیچاره زن عم...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁴"لبخندی زدم و تایپ کردم:کوک: "نه تو خر نیس...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵³"سین خورد اما جوابی نداد... همون لحظه تقه ...

قلب یخیپارت ۱۱بچه ها علت اینکه دیر به دیر می‌زارم اینه که سم...

-تا پیام هیون خودم از جام بلند شدم از شرکت زدم بیرون +دردم ه...

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط