با من حرف بزن

با من حرف بزن
آنطور که رودخانه ای با دشت
درختی با سایه اش
گیاه با نور
خواب با ساعت چهار و ده دقیقه‌ی صبح
با من حرف بزن
اگر نه دهانم را بیرون می‌آورم
و دور می‌اندازم!
دیدگاه ها (۱)

با تو عاشقی کنمیا زندگی؟در بوی نارنجی پیرهنتتاب می خورمبی تا...

....گوشه آغوشَتجایی برایَم باز کُنجایی که اِنسانی نَباشَدجای...

گوته نویسنده و شاعر بزرگ آلمانی آرامش را اینگونه تعریف می کن...

شعله بی امان

(ویو فردا صبح)(ویو کوک)ساعت شش صبح بود بلند شدم دیدم ته جفتم...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط