پرستار بچم پارت ۲۸
ات:آهان خیلی ممنون ...راستی کی مرخص میشم؟
پرستار: میتونید امروز برید حالتون کاملا خوب شده
ات: یه سوال دیگه لباسایی که دیشب باهاشون اومدم کجاست؟
پرستار: توی کمدی که نزدیک تخت هست گذاشتم
ات:کامسامیدا *ممنون* خسته نباشید
ویو ات: برای چی باید همچین کاری کنه از تجهیزات بیمارستان هم معلوم بود جای گرونی منو آورده اما خب چرا اینکارو کرده؟ رفتم توی اتاق خیلی شبیه خرگوشا خوابیده بود در کمد رو باز کردم و لباسام رو برداشتم و خواستم در بیارم که یادم اومد کوک توی اتاقه...بیخیال اون که خوابه نمیبینه پس لباسمو در اوردم
ویو کوک: آروم بیدار شدم دیدم ات جلوم لخت شده....دوباره چشمان رو بستم که نفهمه بیدار شدم و زیر چشمی نگاش کردم حس میکنم دیکم داره شلوارمو پاره میکنه وای حالا وقت تحریک شدن نیست... لباسشو پوشید و اومد روی صندلی نزدیک تخت نشست و اومد جلو فکر کردم میخواد ببوسیم ولی کیفش رو از اون ور تخت برداشت خیلی خورد توی ذوقم....
ات:خیلی کیوتی*لبخند*
کوک:ممنون
ات:ت...تو بیداری؟
کوک:*ذهنش * فاککک سوتی دادم اوپس
کوک:نه خوابم
کوک:*ذهنش* باز ریدم
ات:م..من چیزی نگفتم
کوک:شنیدم
ویو ات:خاک تو سرممممم این که بیدار بود سریع از اتاق خارج شدم و شروع کردم به دویدن که پام به پله گیر کرد و خواستم بیوفتم که یه نفر گرفتم
کوک:چرا فرار میکنی تو که چیز بدی نگفتی
ات:....*سکووووت*
کوک:بیا برگردیم کارای ترخیصت رو انجام دادم
ات:چ...چشم
ویو کوک:مث لبد سرخ شده بود وای خدا میخوام بخورمش...دستشو گرفتم و سوار ماشین کردم رسیدیم خونه که دیدم جیهو با گریه پرید بغل ات
جیهو:هم...تون هق خیلی بدید کوشا بودید؟*گریه*
ات:جیهو عزیزن گریه نکن یه کاری داشتیم طول کشید میخوای بری بغل بابایی؟
جیهو:نه هق با بابالی قهلم اون منو تنا گوذاشت
ات:هی هی حق نداری با بابایی قهر کنی بابایی کار داشت نتونست بیاد
جیهو:هق...باشه
کوک:بیا ببینمت فسقلی
ویو کوک:گرفتمش بغلم و عطر شیرینش رو دادم توی ریه هام و سرش رو بوسیدم
کوک:خب گل پسر بابا صبحونه خورده؟
یجی:اوه داداش اومدی جیهو از بسکی گریه کرد خسته شده بودما...اون ببخشید شما رو ندیدم زن داداش سلام
ات:سلام یجی
کوک:جیهو صبحونه خورده؟
یجی:هوووف نه اصن هیچی نخورده
ات:اع پسر مامانی چرا نخوردی؟
جیهو:من فقد دست چخت مامانی رو میقولم
کوک:میخوای مخ مامانی رو بزنی بیل ببینمت وروجک*شروع میکنه قلقلک دادن
عکس پسر کوک رو هم اسلاید بعد گذاشتم حیح
پرستار: میتونید امروز برید حالتون کاملا خوب شده
ات: یه سوال دیگه لباسایی که دیشب باهاشون اومدم کجاست؟
پرستار: توی کمدی که نزدیک تخت هست گذاشتم
ات:کامسامیدا *ممنون* خسته نباشید
ویو ات: برای چی باید همچین کاری کنه از تجهیزات بیمارستان هم معلوم بود جای گرونی منو آورده اما خب چرا اینکارو کرده؟ رفتم توی اتاق خیلی شبیه خرگوشا خوابیده بود در کمد رو باز کردم و لباسام رو برداشتم و خواستم در بیارم که یادم اومد کوک توی اتاقه...بیخیال اون که خوابه نمیبینه پس لباسمو در اوردم
ویو کوک: آروم بیدار شدم دیدم ات جلوم لخت شده....دوباره چشمان رو بستم که نفهمه بیدار شدم و زیر چشمی نگاش کردم حس میکنم دیکم داره شلوارمو پاره میکنه وای حالا وقت تحریک شدن نیست... لباسشو پوشید و اومد روی صندلی نزدیک تخت نشست و اومد جلو فکر کردم میخواد ببوسیم ولی کیفش رو از اون ور تخت برداشت خیلی خورد توی ذوقم....
ات:خیلی کیوتی*لبخند*
کوک:ممنون
ات:ت...تو بیداری؟
کوک:*ذهنش * فاککک سوتی دادم اوپس
کوک:نه خوابم
کوک:*ذهنش* باز ریدم
ات:م..من چیزی نگفتم
کوک:شنیدم
ویو ات:خاک تو سرممممم این که بیدار بود سریع از اتاق خارج شدم و شروع کردم به دویدن که پام به پله گیر کرد و خواستم بیوفتم که یه نفر گرفتم
کوک:چرا فرار میکنی تو که چیز بدی نگفتی
ات:....*سکووووت*
کوک:بیا برگردیم کارای ترخیصت رو انجام دادم
ات:چ...چشم
ویو کوک:مث لبد سرخ شده بود وای خدا میخوام بخورمش...دستشو گرفتم و سوار ماشین کردم رسیدیم خونه که دیدم جیهو با گریه پرید بغل ات
جیهو:هم...تون هق خیلی بدید کوشا بودید؟*گریه*
ات:جیهو عزیزن گریه نکن یه کاری داشتیم طول کشید میخوای بری بغل بابایی؟
جیهو:نه هق با بابالی قهلم اون منو تنا گوذاشت
ات:هی هی حق نداری با بابایی قهر کنی بابایی کار داشت نتونست بیاد
جیهو:هق...باشه
کوک:بیا ببینمت فسقلی
ویو کوک:گرفتمش بغلم و عطر شیرینش رو دادم توی ریه هام و سرش رو بوسیدم
کوک:خب گل پسر بابا صبحونه خورده؟
یجی:اوه داداش اومدی جیهو از بسکی گریه کرد خسته شده بودما...اون ببخشید شما رو ندیدم زن داداش سلام
ات:سلام یجی
کوک:جیهو صبحونه خورده؟
یجی:هوووف نه اصن هیچی نخورده
ات:اع پسر مامانی چرا نخوردی؟
جیهو:من فقد دست چخت مامانی رو میقولم
کوک:میخوای مخ مامانی رو بزنی بیل ببینمت وروجک*شروع میکنه قلقلک دادن
عکس پسر کوک رو هم اسلاید بعد گذاشتم حیح
۴۵.۹k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.